شکست
سکوت پنجره در لابلای دود شکست
پیاله، میز، دوگلدان، هرچی بود شکست
خیال آینه در ذهن مخشوش دیوار
شبه قاب شیرینی روی کُمود شکست
و قاب عکس تو در روبروی چشمانم
همیشه قصه ی از عشق می نمود شکست
زبان بریده گلو بغض کرده است از تو
دلی برای تو هرشب که می سرود شکست
اسدالله پژمان
Comments are closed.