شناسنامه مختصر شاعران معاصر افغانستان/ مسرور پارسا

۱ – نام و تخلص: مسرور پارسا
۲ – نام پدر: جوره قل
۳- سال و محل تولد: سال ۱۳۷۴ خورشیدی در مرکز شهر ولایت تخار متولد شده است.
۴- تحصیلات: لیسانسه حقوق و علوم سیاسی و همچنان محصل دانشکده زراعت در دانشگاه تخار.
۵ – فعالیت های فرهنگی و ادبی: شاعر، فعال فرهنگی، عضو انجمن شعرا و نویسنده گان تخار و همکاری با نهاد های اجتماعی و فرهنگی.
۶ – حالت مدنی: مجرد
۷- نمونه های کلام:
بی رخت درکلبه ی من نور نیست
در دو عالم غیر تو منظور نیست
جذبهِ ءکویت صدایم میکند
حاجتم دیگر به کوه طور نیست
بی تو اصلا در بهشتم کار نیست
این دلم با تو خوش است با حور نیست
شد تنم فرسوده از دست غمت
جز منت در عاشقی مهجور نیست
لحظهِ ءدیدار دل شاد م بکن
در دل من جز غمت مسرور نیست
راحتم کن باکمی لبخند هات
کار ما کاری دل است بازور نیست

*
نیمه شبها قصه و افسانه ی باید، که نیست
در کنارم چون خودم دیوانه ای باید، که نیست
کس نمیگردد درینجا همسفر با شمع عشق
همدلی پیدا نشد پروانه ای باید، که نیست
سالها شد رفته ی تلخ از کنار من عزیز
همدلی در کلبه ی ویرانه ای باید، که نیست
میرسد روزی به پایان انتظارم، عاقبت
در کنار کوه جانان خانه ای باید، که نیست
تا به کی باید بگردم با دو چشم اشکبار
گریه دارم گریه دارم شانه ای باید، که نیست
گوهری گم کرده ام اندر میان دانه ها
در میان دانه ها دردانه ای باید، که نیست
سالها شد نعش من مانده درین غربت سرا
لحظه ی مسرور و یک جانانه ای باید، که نیست
*
از اینکه بی قرار تو ام، هیچ وقت مپرس!
غمگین بی شمار تو ام، هیچ وقت مپرس!
ماه رفت و سال رفت و ز تو هیچ خبر که نیست
این چند مدت خمارِ تو ام، هیچ وقت مپرس!
این شهر سرنوشت مرا درک نمیکند
از اینکه من نگارِ تو ام، هیچ وقت مپرس
یادت تمام زندگی ام را به باد داد
بازنده ی قمارِ تو ام، هیچ وقت مپرس
امشب گذر کنم ز همه خاطرات تو
یک شب در کنارِ تو ام، هیچ وقت مپرس!
این خاطرات تو به دلم شعله میزند
با این همه سیگارِ تو ام، هیچ وقت مپرس
میخندد این دلم ز همه درد های تو
مسرورم و نگارِ تو ام، هیچ وقت مپرس!