١ – نام و تخلص:
شفیقه صدر
۲ -نام پدر: صدرالدین
۳- سال و محل تولد: سال ۱۳۴۱خورشیدی در (گذر سه دکان عاشقان وعارفان ) شهر کابل متولد شده است
۴- تحصیلات: از دانشکده زراعت دانشگاه کابل مدرک لیسانس دارد.
۵ -فعالیت های فرهنگی و ادبی: شاعر، فعال فرهنگی وعضو انشاء مجله بانو میباشد.
۶ -حالت مدنی: متاهل
۷- نمونه های کلام:
شــاه شــهیــد
جام من پــر زغـمـسـت نوش کنم یا نکنم
ناله وعربده هاى دگران گوش کنم یا نکنم
از بــراى ســربى تــن شـــدن آدم هـــا
تــن ایـن شــهـر سـیـاه پوش کنم یا نکنم
آهــى تـلـخى که ازآن ســوى افق میاید
بــه نــواى غــم او جــوش کنم یا نـکــنـم
بــتــن ســوخـتـه ولُـخـت که فتاده سرراه
بکشم چادرخود عورت اوپـوش کنم یانکنم
آســمـان گـریـه به حال بـیـگـنـاهـان دارد
منکه ازنسل توام قصه فراموش کنم یانکنم
انــتـهــارى بــه در خـــانـهِ مـا کـوبـد هـنـور
توته هاى بدنش من به طلا پوش کنم یا نکنم
حـال دلرا بـه کـى اضهارکند(صدر) مــدام
دل افگار خودم با تو هم آغوش کنم یا نکنم
یار، چشمان توســیاه رنگ است
پاى من زیر بار یک سنگ است
عشق من را بدست کم تو مگیــر
دُر و گوهر از آنى*افرنگ است
یکدو سه بوســه از لبت گــیــرم
زلفت القاس و مست*آژنگ است
آنـکه آتـش بجان مـن افـروخـت
بگمانـش که یـار بى ننگ است
ســر به زانو غــم سـپـردم من
نـسـترن درکنـار*الـدنگ است
ســـرو رعناى من مـرو تو بمان
لحظه ئى شاد باش دلم تنگ است
غم گره خوره است در رگ جان
با کى گـویم دل تواز سنگ است
از خرابات مرا بـیــرون کردند
جاى تو نیست جاى سرهنگ است
پر و بالم شـکـست و دور فـگـند
من ندانم دراین چه نیرنگ است
یک تـبـســم نـما که شـاد شـــوم
دل عـاشـق براى تو تـنـگ است
افرنگ = شادى وخوشى
آژنگ= زلف که کمى موجدار باشد
الدنگ = لوده ، بیکاره
Comments are closed.