۱ – نام و تخلص:
اجمل هجران
۲ – نام پدر: غلام حضرت
۳- سال و محل تولد: سال 1360 خورشیدی در ولسوالی گلدره ولایت کابل متولد شده است.
۴- تحصیلات: از دانشکده ژورنالیزم و ادبیات انگلیسی مدرک لیسانس دارد.
۵- فعالیت های فرهنگی و ادبی: شاعر، فعال فرهنگی و رییس سازمان اجتماعی باهمی.
۶ – حالت مدنی: متاهل
۷- نمونه های کلام:
یک روز دست قضا میکُشد مرا!
یارم جدا و عشق جدا میکُشد مرا!
آدم شدم بلاخره از روی قسمتم!
اما غم جدایی حوا میکُشد مرا!
چند روز میشود که در خود گُمم عزیز !
این کابوس های بی سروپا میکشد مرا!
این بغُض لعنتی هرشب مرا زجر میدهد!
یعنی که در خفا هجر شما میکُشد مرا!
میز غذا چقدر سرد و یخ زده است!
بی تو بخدا آب و غذا میکُشد مرا!
وقتی تو نیستی سزاوار مردنم!
فرقی نمیکند درد یا که خدا میکُشد مرا!
چقدر شبیه منی مثل ساز گیتاری!
شبیه طعم تلخ قهوه و دود سیگاری!
خود کُشی مرگ قشنگیست ولی تو!
شبیه من محکومی به زندگی اجباری!
حرف مفت است سیاست،فلسفه و علم نجوم!
وقتی غرق خودی و از همه چیز بزاری!
هرشب دل تو مثل زمین میلرزد!
خاطرات میریزد و تو زیر آواری!
دوباره سحر میرسد و تو داد میزنی !
خسته ام، خسته از این صحنه های تکراری!
همه روز تو درگیر غم و دردِ بُغضی!
چه مردانه با مرگ و زندگی در پیکاری!
من خجالت میکشم شعر بنویس برات!
همه فهمیدن بسکه تو در شعرم پدیداری!
هرشب گریه میکنی داد میزنی میشکنی!
ای مرد تو چقدر لجوج و خود آزاری!
بگذار که این فاصله ها کم شود بیا!
بگذار که قامت بُغض خم شود بیا!
آری بیا کنار هم بنشینیم عزیز من!
تا باز هم حوا عاشق آدم شود بیا!
بیا نترس از لرزه های اندام بی دمم!
بگذار درمن تکرار حادثه بم شود بیا!
Comments are closed.