وب سایت خبر گزاری عقاب نیوز | Oqab News
عقاب نیوز، خبرگزاری عقاب | Oqab News

شناسنامه شاعران و داستان نویسان معاصر افغانستان/ نورالله وثوق

1- نام و تخلص: نورالله وثوق
2- نام پدر: حاج حبیب الله بهشتی
3- سال و محل تولد: 1336 خورشیدی در شهر باستانی هرات دیده به جهان گشوده است و اکنون دوران مهاجرتش را در هلند سپری می‌کند.
4- تحصیلات: سال 1357 از دانشکده ساینس (رشته ریاضی فیزیک) دانشگاه کابل سند لیسانس اخذ نموده است.
5- فعالیت های فرهنگی: آقای وثوق از آغاز دوران راهنمایی با روزنامه‌ی محلی و مجله‌ی هرات همکاری‌های قلمی خود را آغاز کرد و در سال ۱۳۵۱ همراه با تعدادی از دوستان شاعر، )انجمن دوست‌داران سخن(را تأسیس کرد و به‌عنوان اولین سردبیر آن انجمن، رسالت فرهنگی خود را به نمایش گذاشت.
در سال ۱۳۵۴ برخلاف میل قلبی به دانشکده‌ی علوم رفت و در سال ۱۳۵۶ اولین شعر او به سبک (نوین) برنده‌ی جایزه‌ی ممتاز ادبی به مناسبت )روز مادر(گردید. در سال ۱۳۵۷ هم‌زمان با پایان تحصیلات، از سوی )اکسا) به جرم مخالفت با رژیم کودتا، دستگیر، شکنجه و زندانی گردید. پس از رهایی از زندان در سال ۱۳۶۴، )انجمن اسلامی شعرای مهاجر(را که ادامه‌ی انجمن )دوست‌داران سخن(بود با جمعی از فرهیختگان ادب، تأسیس کرد.
از نورالله وثوق تاکنون هفت مجموعه شعر به نامهای:( درایستگاه اخر، آنسوتر از خورشید، ناوگان وسواس، درکنج انزوای قفسهای بی صدا، نردبان آیینه، گروگان و فصل آخر) اقبال چاپ یافته و چندین اثرش تحت کار میباشد. آقای وثوق حدود دوسال ونیم به عنوان آموزگار وبه گونۀِ افتخاری در برنامۀِ رادیو آشنای صدای امریکا در بخشهای گوناگون ادبی هرهفته یک ساعت به تدریس پرداخته که حاصل این درسها 130 سی دی است و حدود پنجاه سایت ادبی – سیاسی پیوسته اشعار وی را انتشار می دهند.
6- حالت مدنی: متاهل( صاحب دوفرزند)
7- نمونه های کلام:
بغلِ خنده

محورِ کینه اگر دشمنِ گمراه من است
عشق آیینه ای اندیشه ی آگاهِ من است
بی چرا همره چشمت به چرا آمده ام
بغلِ خنده ی نازِتوچراگاهِ من است
گشته خورشیدِ براندازِ شبِ تارِ تعب
پرتو مهرِ نگاهِ تو که دلخواه من است
نازنین ترس تو از چیست درین خلوت شب
فوجِ مژگان سرافرازِتو همراه من است
درودیوارِ دلِ خانه به رقص آمده است
اشکِ شوقِ تو ومن شاهدِ ناگاهِ من است
…….
آن چنان غرقِ غنامندی عشقت شده ام
که غنی چا کر وفرمانبر درگاهِ من است
————————————————————
کس نپرسید ونپرسد که چرا کم دارد
چرخِ اندیشه ی این کوچه هوا کم دارد
دعوی عشق درین خطّه خطایی کهن است
سرزمینِ دلِ ما مهروصفا کم دارد
چمنِ خسته نشسته سرِ سوگِ سحرش
رختِ شادی چه کند شالِ عزا کم دارد
گشته مالِ سفرم سیرِ تعصب همه سو
ساده پنداری من دیده ای وا کم دارد
بندی بندهوس بال وپرباورِمن
نظرِ بازِ کسان تا که فضا کم دارد

خبرِ غیرتِ این گوشه به گوشِ همه رفت
تیر بیگانه درین خطّه خطا کم دارد

یادداشت:
شاعران عزیز میتوانند شناسنامه مختصر خود و دوستداران خود را به شکل فوق جهت نشر به آدرس های ما ار سال نمایند.
1111

Comments are closed.