نام: احسان شاه
تخلص: الفت
ولد: عزت شاه
سال تولد: ۱۳۷۵
محل تولد: شغنان-بدخشان
تحصیلات: فارغ از رشته ی زبان و ادبیات پارسی-دانشگاه استاد ربانی ، در حال حاضر دانشجوی کارشناسی ارشد «ماستری» زبان و ادبیات پارسی در دانشگاه استاد ربانی
حالت مدنی: مجرد
تو آفریده شدی تا که همدمم باشی
نه این که موجب آزردن و غمم باشی
تو آفریده شدی تا برای زخم هایم
شوی مسکن و هر لحظه مرهمم باشی
میان سینه برای تو صد سخن دارم
چه می شود که بیایی و محرمم باشی
چه می شود که تو ای آفتابِ کوچکِ من
شبیه سایه ی من یارِ هر دمم باشی
تو را من از همه می خواهم از همه، مریم!
تو باید از من و حقِ مسلمم باشی
[poll id=”2″]
دلت، سرت، بدنت، تکه تکه می سوزد-
اگر تو با خبر از چشمِ پُر نمم باشی
نیامدی به برم تا که زنده بودم، آه!
به روز فاتحه خوانی به ماتمم باشی!
سلام و عرضِ ادب ای خدای من! لطفاً-
همیشه یار و نگهدار مریمم باشی!
دیگر برای غصه کشیدن مجال نیست
آنقدر خسته ام که دگر حس و حال نیست
دیگر در این جهانِ سراسر عذاب و درد
بی تو نفس کشیدن و بودن حلال نیست
می آمدم حضورِ تو هر ثانیه ولیک
دردا! برای آمدنم پرّ و بال نیست
مردم! دلیل این همه اندوه که واضح است
دیگر در این زمینه ضرورت سوال نیست
ناصح! مرا به حالِ خودم بان، خواهشاً!
چیزی نگو که حوصله ی قیل و قال نیست
انگار پشتِ هیچ سیاهی سپید نیست
مُردیم از فراق و خبر از وصال نیست
قهر هم اگر شوی، به تو می گویم ای خدا
در هیچ و کار و بار شما اعتدال نیست
Comments are closed.