جریان جنگ طالبان با دولت از آغاز حکومت کرزی تا اکنون دچار تحولات زیادی شده است اما؛ شروع روند صلح، این جنگ را شکل دیگری داد.
جنگ و شدت خشونت از سوی گروههای تندرو و معترض با حکومتها، در چندین حالت، بدترین و دشوارترین وضعیتها را به خود میگیرد.
یکی از آن حالتها زمانی پیش میآید که پای گفتوگوها، میانجیگری و سازش در میان باشد. در این زمان دو طرف درگیر به خاطر مسلط شدن بر گفتوگوها و گرفتن امتیاز بیشتر، در برابر هم؛ به هر اقدامی دست خواهند زد.
با توجه به ادعاهایی که هرازگاهی از جانب طالبان در مقابل حکومت صورت میگیرد و دولت نیز چنین ادعاهایی را بر طرف مقابل وارد میکند؛ متوجه خواهیم شد که وضعیت اکنون سیاسی-امنیتی، برآمده از تقلای دو طرف برای گرفتن امتیاز بیشتر در پروسهی صلح است.
گروه طالبان تلاش دارد تا با ضعیف جلوه دادن دولت، آن را به «ادارهی کابل»، تقلیل دهد و دولت تلاش میکند با برجستهکردن چهرهی وحشتناک طالبان و اوصاف تروریستی آنان در حضور جامعه جهانی، به عنوان یک دولت فراگیر عمل کرده و به طالبان ارزشی به اندازه یک «گروه تروریستی» قایل شود.
در جانب مقابل طالبان با برجستهکردن ضعفهای دولت و به رخ کشیدن پروژههای نمایشی خدمات عامه، تلاش میکنند خودشان را به عنوان دولت در پروسهی صلح جا بزنند.
اخیرا طالبان در کنار فاسد خواندن حکومت، از جامعه جهانی خواسته بود، کمکهای جهانی از طریق آنان به مردم افغانستان برسد. همچنان ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان از کار ۱۲ کیلومتر جاده در پکتیا، توسط طالبان خبر داد.
پیش از آغاز روند صلح، طالبان تلاش داشتند برای خود قلمروی تعریف کرده و آن را گسترش دهند. در آن زمان، این گروه در کنار قلمروی که به دنبالش بود، میخواست در مقابل دولت خود را قوی نشان بدهد؛ حمله هجومی طالبان بر غزنی و کندز گویای این حقیقت است.
با شروع روند صلح، طالبان که در مرحله اول به دنبال قباحتزدایی از چهرهی خشونتبار خود بودند، اقداماتی را که شباهت به جنگ استخباراتی و مدیریت افکار عامه داشت، روی دست گرفتند. پخش شبنامه در کوتهسنگیِ کابل بهخاطر مبارزه با دزدی و کیسهبری، مصداق بارز این ادعا است.
افزایش قتلها و شدت جنگ در شهرها بهخصوص شهرکابل و انکار طالبان، از دستداشتن در حملهها، نشان میدهد که بازی پنهانی، راه انداخته شده است.
واقعیت این است که غیر از گروه طالبان، هیچ گروه هراسافگن دیگری، توان درگیری با دولت را ندارد. ممکن است رگههایی از گروه تروریستی داعش فعال باشد اما؛ بدون ایجاد فضای مساعد برای آنان و کمک مستقیم یا غیرمستقیم، توسط طالبان؛ داعشیها قادر به فعالیتهای گسترده نیستند.
به نظر میرسد، طالبان با استفاده از نام داعش، میخواهند اهداف شان را با انجام حملات تروریستی دنبال کنند. رویداد دانشگاه کابل و پیدا شدن پرچم طالبان از محل حادثه، گویای این واقعیت است.
نکتهی قابل تشویش این است که در جنگهای استخباراتی، وسیله، هدف را توجیه میکند.
یعنی اگر طالبان با ترور افراد و کشتن مردم عادی، بتوانند دولت را بدنام کرده و ضعیف نشان دهند، این کار را خواهند کرد و با توجه به حساسیت روند صلح آن را توسط نام داعش پنهان میکنند.
از آنجایی که دولت با نظارت جامعه جهانی تشکیل شده و ادعای دموکراتیک بودن دارد، در سوءاستفاده از مردم و جامعه، در روند صلح محدود خواهد بود ولی ضمانتی هم وجود ندارد که این کار را نکند.
اگر دولت، پس از اقدام، رد پایش را از ساحه پاک کرده آن را به پای طالبان ختم کند، اطمینانی برای انجام ندادن آن نخواهد بود.
حملهها و قتلهای مرموز، در این اواخر افزایش یافته که گاهی به نام داعش تمام شده، گاهی به پای طالب و گاهی مرموز میمانند.
در این قسمت، دولت به عنوان نهاد مسئول، نتوانسته است نقشش را بهخوبی بازی کند؛ این امر در کنار دیگر دلایل باعث شده که حدس و گمانِ سوءاستفاده دولت از جان شهروندان بهمیان آید.
پرونده قتل یما سیاوش؛ چهرهی مشهوری که مدتی در طلوعنیوز روی پردههای تلویزیون ظاهر میشد، نشان داد که حکومت نیز در پاسخگویی و شفافسازی پرونده، سعی نمیکند.
به نظر میرسد، طرفهای اصلی روند صلح؛ از میان شهروندان، کارمندان رسانهها و خبرنگاران را بهعنوان هدف مناسب، انتخاب کردهاند.
انتخاب کارمندان رسانهها ظاهراً میتواند دو دلیل داشته باشد؛ نخست، قتل آنان به آسانی خبر ساز میشود.
دوم؛ فردی که ترور شده، اسناد و یا سخنانی، بر علیه یکی از طرفهای درگیر در روند صلح دارد.
چنانچه از وضعیت پیداست، تا زمانیکه دولت و طالبان بر سر تقسیم امتیازها به توافق نرسند، احتمال قتلهای هدفمند و قربانی گرفتن از شهروندان بیگناه، رو به افزایش است.
روند صلح، هرقدر زود نهایی شود، افراد کمتری قربانی خواهند شد.
طاهر کوشا

Comments are closed.