تاثیرات نظام اقتصاد سیاسی بین الملل در افغانستان/ محمد داوود محمدی
امروزه دنیا در شرایط جدیدی نسبت به قبل قرار گرفته است و به حیث یک دهکده جهانی تمام مسایل نظام بین الملل مرتبط با هم و تاثیر گذار بر کشورهای محتلف دنیا می باشد. امروزه دیگر رکود اقتصادی آمریکا فقط برای امریکا نیست، بلکه متعلق به تمام دنیا است. اگر چین بخواهد رشد کند یا تغییر در آن رخ دهد تمام کشورهای منطقه و فرا منطقه ای تاثیر می پذیرد. همچنین است روسیه، کره شمالی و سایر کشورهای جهان.
چندی است که از انتخابات امریکا و پیروزی بایدن در انتخابات می گذرد. پیروزی تاریخی بایدن بر ترامپ و تفاوت زیاد آرا می رساند که حتی خود مردم آمریکا هم نسبت به اقدامات و پالیسی های ترامپ در طول دوره ریاست جمهوری وی ناراضی هستند. این شدت ناراضایتی در تمام دنیا نیز گسترش یافته است. دنیا چندین سال با پالیسی های ترامپ به سمت و سوی بی ثباتی رفته است. گسترش هرج و مرج در شرق آسیا و جنجال های غرب همه و همه نشان از سیاست های نا مناسب ترامپ است.
اما با تغییر شرایط جدید و پیروزی بایدن در انتخابات، رقیب منتقد و سرسخت پالیسی های ترامپ، شاید اینگونه به نظر برسد که تمام پلان های اکشن و عملیاتی امریکا در تعامل با دنیا به حیث یک نظام سیاسی دردنیا با تغییرات زیادی مواجه شود. این اثر همانطور که بیان شد در تمام دنیا می باشد. اما آنچه در این جا اهمیت خاص دارد این است که افغانستان به حیث اینکه ارتباط بیشتری با آمریکا به صورت مستقیم دارد، همواره بیشترین تاثیر پذیری را دارد.
جریان صلحی که چندی قبل از انتخابات، ترامپ در افغانستان به راه انداخت، یکی از برنامه های سیاسی انتخاباتی بود. حال که ترامپ در انتخابات شکست خورده است و باید چوکی ریاست جمهوری را واگذار نماید، پروسه صلح ممکن است ادامه پیدا کند؟ یا اینکه پروسه صلح تنها یک بازی سیاسی در به چالش کشیدن افغانستان می باشد؟ بایدن در قبال افغانستان چه پالیسی را پیش خواهد گرفت؟
اما هرچه هست باید بدانیم که افغانستان چندین دهه است که از مشکلات امنیتی، نظامی و اقتصادی رنج می برد. هرچند این مشکلات امنیتی باعث شده است که هر حکومت و قدرتی که روی کار آمده، نقطه توجه و پالیسی حکومت خود را روی مسائل امنیتی و نظامی به کار گیرد، اما از طرف دیگر حکومت نمی تواند به مشکلات اقتصادی و معاش مردم توجه نداشته باشد. این ویژگی حکومت و جامعه باعث شده است با مشکلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زیادی درگیر باشد. در این میان سوال این است که کدام یک از بحرانهای سیاسی یا اقتصادی اولویت دارد؟ به تعبیر دیگر کدام یک منشاء دیگری می باشد؟ فقر و تنگدستی در معاش اقتصادی سبب شده است تا مردم به سمت پول های بادآورده سیاسی برود؟ یا سیاست های جاهلی و غلط باعث فقر و بیچارگی مردم جامعه افغانستان شده است؟
امروز افغانستان در شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بسیار پر تلاطمی به سر می برد. روند متداوم نزولی رشد اقتصادی، کاهش چشمگیر در سرمایهگذاریهای خصوصی، تداوم “شکاف مالی” و افزایش کسر بودجه، بیثباتی اقتصاد، فرار سرسامآور سرمایه و نیروی کار، تداوم وابستگی مالی، فقر گسترده، فساد اداری گسترده، بیکاری فراگیر، فراگیرتر شدن اقتصاد جنگ و اقتصاد غیرقانونی و مهم تر از همه تداوم بی اعتمادی و ناامیدی مردم به دلیل نگرانیها در مورد آینده ثبات سیاسی و امنیتی، مهم ترین شاخصهای معرف اقتصاد افغانستان است.
این نگرانی وجود دارد که اگر برای بهبود وضعیت نا به سامان اقتصادی و تقویت بنیادهای رشد اقتصادی پایدار، به سرعت برنامهریزی نشود، افغانستان با فروپاشی اقتصادی مواجه شود و پیامدهای این فروپاشی در قالب موجهای گسترده خشونت و سرخوردگی بیشتر از حکومت بازتاب خواهد یابد.
ارزیابی دقیق و عادلانه وضعیت اقتصادی مستلزم توجه به فاکتورهای اقتصادی در جریان سیزده سال گذشته، به خصوص در سال¬های پس از ۲۰۱۳ به وضعیت نامناسب اقتصادی امروزی انجامیده است. در یک همه پرسی تازه که توسط “ان.جی.او”ی آمریکائی “اژیا فاندیشین” (بنیاد آسیا)، از حدود 9200 نفر انجام گرفته، مردم بیکاری و ناتوانی اقتصادی را در صدر دشواریهای کشورشان قرار می دهند؛ پس از آن، نوبت نا امنی و فساد می رسد.
بایدن و نظم جدید اقتصاد سیاسی بین الملل
نظم نوین بین المللی جدیدی را دوره بایدن می توان انتظار کشید که بر اقتصاد بین الملل نیز موثر خواهد بود. زیرا اولین پیامد این تغییرات این بود که دولتهایی مانند ترکیه، امارات، عربستان، قطر و… در حوزه های مختلف حضور پر رنگ داشتند و با منابع مالی که داشتند تحرکات و تنشها و چالشهای بزرگی برای اقتصاد بین الملل به وجود آورده بودند. با خروج آمریکا از ناتو عملاً ناتو تضعیف شد. خود سازمان ملل نیز تحت تأثیر جهت گیری ترامپ و چمهوری خواه قرار گرفت و کارآیی لازم را نداشت و بر اقتصاد بین الملل نیز تأثیر گذاشت. می توان به این موضوع از چند منظر نگاه کرد؛ اولین مسأله نوع نگاه متفاوت دموکراتها به روابط بین الملل است و در واقع آنچه که در دوره چهارساله ترامپ اتفاق افتاد در آینده شاهد چرخشی نسبت به آن خواهیم بود و از نقطه نظر روابط بین الملل و حضور آمریکا در روابط سیاسی بین کشورها و تنظیم و ایجاد نظم نوین بین المللی شاهد تحولاتی خواهیم بود که می تواند بر اقتصاد بین الملل نیز تاثیر بگذارد.
در دوره چهارساله ترامپ یکی از تبعات نگرش جمهوری خواهان به روابط بین الملل داشتند حضور کمرنگ ایالات متحده در اقتصادهای مختلف از حیث سیاسی بود. برخلاف دوره اوباما که آمریکا خود را نظم بخش روابط بین الملل دانسته و نظم بین الملل را وظیفه خود برمی شمرد و به این واسطه آمریکا حضور پررنگی در تمام عرصه ها و مناطق داشت؛ در دوره ترامپ و دوره جمهوری خواهان جهان شاهد خروج آمریکا از نهادهای بین المللی و نهادهایی بود که ضامن نظم بین المللی بودند. در این اواخر هم آخرین موضوع بحث خروج از ناتو بود که پیامدهایی برای نظم نوین بین المللی داشت.
اما در دوره جدید انتظار می رود دوباره شاهد مناسبات صحیح تری از آمریکا در عرصه اقتصاد سیاسی بین الملل باشیم. بخصوص کشورهایی مانند افغانستان که حضور آمریکا و تاثیراتش در آن بسیار پر رنگ می باشد.
زیرا افغانستان به حیث یک کشوری که هنوز بسیار زیاد از نظام اقتصاد سیاسی جهانی متاثر است، و وابسته با منابع مالی بین المللی مانند صندوق جهانی پول، بانک جهانی، بانک انکشاف آسیایی و … می باشد. لذا همواره باید تمام ملاحظات بین المللی را رعایت نماید. وابستگی به نظام سیاسی بین الملل و عدم استقلال کافی باعث شده است تا به صورت ناخواسته تحت تاثیر پالیسی های نظام بین الملل بیش از وقت دیگری قرار گیرد. پروسه های انکشافی و سیاسی مانند صلح نیز متاثر می باشد.
Comments are closed.