عمران خان سیاستگر نامتعارفیست. تجربهی او در سیاست و دولتداری حتا اگر یک دور دیگر نیز به نخستوزیری پاکستان برسد، به خوبی کارنامهی او در ورزش کریکت نیست و نخواهد بود. این که به او میگویند تو به خوبی توپ زدن، سیاست بلد نیستی طعن بیمزهای است. اصلاً حدس بزنید یک سیاستگر کارکشتهای مثل نواز شریف در پاکستان یا هر سیاستگر کهنهکاری در هر کجای دنیا چقدر شانس ستاره شدن را در چه ورزشی در شصت سالگی دارد؟ هر که ولادیمیر پوتین نمیشود! «هر کسی را بهر کاری ساختند.»
عمران خان نیز صاحب فنهای زیاد و بیهنریهای بیشماریست. درست مثل بسیاری از سیاستگران و کسانی که عرصهی عمومی را برای کار و بیان دیدگاههایشان برگزیندهاند. با این تفاوت البته که برخلاف بسیاریها که از تبلیغات منفی میهراسند و اکثراً رعایت درستگفتن را دارند، خان چنین دلهرهای از رسانهها و اهل رسانهها ندارد. او دستکم برای چهار دهه بهعنوان ستارهی ورزش، ستارهی سکس، سیاستگر آماتور، رهبر حزب و بعد نخست وزیر یک کشور پر نفوس، اتمی، مسلمان و جنجالی در محور توجه میلیونها انسان قرار داشته است. خان سلیبرتی مهارت ویژهای در فهمیدن نبض اذهان عمومی و رسانهها دارد. او میفهمد چه وقتی، چه چیزی به خورد مخاطبان خود بدهد.
همین چند روز پیش مثلاً برای دومین بار در یک ماه گذشته گفته است که برای رسیدن به صلح در افغانستان، یک ادارهی موقت باید به میان بیاید. این که شکلگیری یک حکومت عبوری با چه منطقی میتواند راهحل پنداشته شود و یا بربنیاد چه استدلالی گرهگشایی معضل افغانستان نیست، بحث دیگری میطلبد و در فرصت دیگری بدان خواهم پرداخت. برای اکنون اما از مقامهای حکومتی گرفته تا سفیر امریکا در کابل و فرستادهی ویژه آن کشور در امور صلح افغانستان همه ریختهاند به تویتتر تا گویا پاسخهای محکمی به خان بدهند. جالب این جاست که این گفتهها آتش شوری در صف موافقان و مخالفان ادارهی موقت افگنده است که نپرس. حریفان و همآوردان این معرکه کارد تیز کردهاند و به جان هم افتیدهاند. کاربران شبکههای اجتماعی افغانستان که بماند سرجایش. اصلاً اظهارات خان تب وطندوستی آنها را دو برابر کرده است.
هر چه چوبش میزنی به میشود
گپ اصلی اما جای دیگریست. تیپ سلیبرتیهای روی آورده به سیاست یا به عبارهای دیگر سلیبرتیهای سیاستگر از دونالد ترمپ تا عمران خان رفتار منحصر به خودشان را دارند. اینها از هیاهوی رسانهای فقط یک چیز میخواهند: توجه. مهم نیست رسانهها، جهان و مردمان جهان چه چیزی در مورد آنها میگویند. زشت، خوب، بد، روا، ناروا، واقعیت، دروغ یا هر چیز دیگری. مهم این است که مردم گپ بزنند و صد البته که مورد آنها گپ بزنند. این درست ماهیت هستی و چیستی پوپولستهای سلیبرتی است. برخلاف مردمان جدی و صاحب دیدگاه که از هیاهوی زهرآگین صحنه عمومی به گوشههای پربار خلوت، اندیشیدن و کار کردن پناه میبرند، سیاستپیشگان سلیبرتی حضور شان را مدیون موجی از توجه، سر و صدا، و شایعاتی میدانند که هر از گاهی به لطف هزاران رسانه و ملیونها کاربر توییتر و فیسبوک آنها را به صحنه عمومی میبرد. خان، ترمپ و گونههای دیگری از این طیف از سواری چنین موجهایی حظ میبرند و فیض میگیرند.
از یاوه سراییهای مدام خان و امثال او که بگذریم میماند این که ما چه پاسخی به رفتار این گونه از تیپهای اجتماعی ـ سیاسی داشته باشیم. باور من این است که تلاش برای فهماندن اساسات دیپلماسی و سیاست به سلیبرتیهای سیاستگر کار خوبیست اما نتیجه نمیدهد. این مجموعه از سیاستگران از یک سو ظرفیت و از سوی دیگر علاقهای به فهمیدن راز و رموز سیاستورزی و دولتداری ندارند. اصلاٌ معمولها و متعارفهای سیاست و دولت را به پشیزی هم نمیخرند. برد اینها چسپیدن به اصول نیست، به شکستن اصول است. بنابر این به جای این که بر سر شطحیات عمران خان به جان هم بیفتیم، بهتر است به کار خودمان برسیم و خان را به حال خودش بگذاریم.
آنهایی که پیچیدگیهای پاکستان را میفهمند به خوبی میدانند که وقتی مسألهی سیاستگذاریهای کلان پاکستان در منطقه برسد، ذوقزدگیهای خان هر چه باشد ره به جایی نمیبرد. آنجا کشور جنرالهاست. خانها فقط میتوانند سلیبرتی شوند نه صاحبان مملکت. خان بیچارهتر از آنست که بتواند تاثیر قابل ملاحظه بر معادلات جنگ و صلح افغانستان داشته باشد. واکنش گسترده، بیش از حد و غیر ضروری به بیانات عمران خان به هیچ صورتی او را وا نخواهد داشت تا بار دیگر با تامل و دوراندیشی صحبت کند. بر عکس این حدی از توجه او را تشجیع میکند و انگیزه میدهد که همچنان برای برانگیختاندن احساسات جمعی و نفاق گستری بیمحابا حرف بزند.
منطق روانشناسی سیاسی سیاستپیشگان سلیبرتی حکم میکند، بهترین کاری که میشود در برابر این جماعت کرد توجه نکردن به آنهاست.
تابش فروغ
Comments are closed.