نباید شتابزده داوری کرد، برای آن که هرگونه داوری در روشنی دادههایی از یک رویداد میتواند پایههای عینی داشته باشد، نه بر بنیاد پندارها یا تمایلات ذهنی و درونی.
انتخابات پارلمانی میزان 1397 خورشیدی به پایان رسید. همهگان چشم به راه اند که از پشت پرده چگونه نتیجهیی پدیدار میشود. چگونهگی این نتیجه است که آینده سیاسی کشور را رقم میزند.
این روزها گفت وگوهای زیادی در پیوند به میزان تقلب و تخلف انتخاباتی در همه جا به راه افتاده است. رییس یکی از نهادهای نظارت بر انتخابات در یکی از رسانه در پاسخ به این پرسش که تخلفها و تقلبهای صورت گرفته تا چه پیمانهیی میتوانند در نتیجه انتخابات تأثیر داشته باشند؟ گفته است که این امر میتواند دست کم تا هفتاد در صد بر نتایج انتخابات تأثیر برجای گذارد. بدون تردید این تأثیر یک تأثیر منفیی فاجعه بار است.
در همین حال به شماری از آگاهان گفته اند که دشواریها و نارساییهای که در روزهای انتخابات پیش آمد تنها و تنها یک امر تخنیکی و تدارکاتی نبوده؛ بلکه به گفته آنان کمیسیون انتخابات آگاهانه و برنامه ریزی شده به سود شماری از نامزدان در همه ولایتها دست به تقلب زده است.البته کمیسیون می پذیرد که اشتباهاتی در کار بوده است؛ ولی به هیچ صورت تقلب سازمان یافته را نمیپذیرد.
به هر صورت حال جدا سازی رای پاک از ناپاک به یک امر جدی بدل شده است. گفته میشود که اگر کمیسیون انتخابات نتواند با ایجاد راهکارهای دقیق و عملی رای پاک را از رای ناپاک جدا سازد، در آن بر بنیاد گفتههای سازمانهای ناظر بر انتخابات هفتاد درصد آنانی که به مجلس نمایندهگان راه مییابند نه بر بنیاد اراده مردم؛ بلکه بر بنیاد تقلب است. اگر چنین شود در این صورت صدای حاکم در مجلسآینده، صدای تقلب خواهد بود و حاکمیت تقلب.
امر نگران کننده این است که نامزدان مجلس نمایندهگان در این انتخابات بیشترینه وابسته به آن ردههای اجتماعی اند که نمیتوانند یا به مشکل می توانند از اراده مردم نمایندهگی کنند.
شماری آنان در روزهای کارزار انتخاباتی نشان دادند که هنوز هوای پایبندی به قانون را ندارند و دوست دارند که بالا تر از مدار قانون پرواز کنند.
طیف نامزدان انتخاباتی را میتوان این گونه رده بندی کرد:
فرزندان و وابستهگان خونی رهبران تنطیمهای جهادی و زورمندان که پولهای بیحساب باد آورده یا هم تاراج شده در انبان دارند.
تیکه داران، قومی، مذهبی و جهادی که فکر میکنند؛ خداوند مردم این سرزمین را آفرید تا آنان را روی شانههای شان به مجلس نمایندهگان برسانند و ادای دین کنند.
مافیای اقتصادی و سیاسی و مالکان بازار سیاه اقتصاد یا هم فرزندان شان که با شبکه سازیهای مافیایی، مهمترین شاهرگهای اقتصادی کشور را در دست گرفته اند.
کارمندان بلند پایه و فاسد حکومتهای گذشته که بزرگترین برگ برنده شان همان پولی است که در انبان فساد انباشته اند.
جنرالان و افسران باز نشسته حکومت های پیشین و کارمندان بلند پایه حکومت کنونی که بنا بر دلایل فساد مالی – اداری یا هم دلایل دیگری از وظایف شان برکنار شده اند.
نمایندهگان برحال مجلس، که در هشت سال گذشته سود و ثمری برای مردم نداشته اند و می اندیشند که پارلمان خانه همیشهگی آنان و فرزندان آنان است.
مافیای زمین، موادمخدر، قرادادیهای نیروهای ناتو و امریکا و مالکان شرکتهای ساختمانی که بیشتر با فرهنگ سیاه اقتصادی سروکار دارند.
اعضای تنظیمهای جهادی و احزاب سیاسی که بیشتر در هوای حاکمیت تنظیم خود در پارلمان اند.
اهل رسانه، شاعران، نویسندهگان، خبرنگاران، استادان دانشگاهها، کارشناسان، آموزشدیدهگان حقوق، سیاست و روابط بین الملل، فعالان نهادهای مدنی، پزشکان و شماری از چهرههای جوان تازه به شهرت رسیده.
وقتی به این طیف انتخاباتی نامزدان نگاه میکنیم، یگانه رده که میتوان به آن چشم امید دوخت، همین رده آخرین است.
در کلیت امید چنین است که شمار بیشتری از این رده بتوانند به مجلس راه یابند؛ اما میتوان این پرسش را مطرح کرد که آیا تمام وابستهگان به این رده به هدف تغییر در پارلمان، قانونگذاری سالم، نظارت بهتر از قانون و زمینه سازی عدالت اجتماعی میخواهند به مجلس بروند یا هم غریزههای شهرت طلبی و سودجویی و رسیدن به جایگاه و پایگاهی، آنان را واداشته است تا به میدان در آیند.
پرسش دیگر این است که این رده که بیشتر به گفته مردم «کیسه کسل» اند آیا در این بز کشی سیاسی میتوانند به پارلمان برسند؟ با دریغ گزارشها و ابرازنظرهایی که تا کنون وجود داشته است، بیانگر آن است که گویا این رده انتخاباتی اقبال چندانی ندارد.
در این صورت با در نظر داشت ردههای بالایی که گفته میشود بخش بزرگ تقلبها و تخلفها به وسیله آنان و گماشتهگان آنان صورت گرفته است، به مجلس راه خواهند یافت. اگر چنین شود از همین حالا میتوان گفت که: مجلس آینده به مراتب بدتر از مجلس کنونی خواهد بود. امید دوستان مرا به منفی نگری و سیاه نگری متهم نسازند. من برداشت خود را مینویسم، شاید اشتباه می کنم.
یکی از دلایلی که این روزها مرا به این امر باورمند ساخته است که رده آخرین اقبال چندانی برای پیروزی ندارد، نشر گزارشهای مستندی است که نشان میدهد ردههای بالایی با چه ترفندهایی رای مردم را قبضه کرده اند. به یکی دو مورد اشاره میکنم.
نخست این که یکی از نامزدان به شمار قابل توجهی از شهروندان در کابل وعده میدهد که اگر در انتخابات ناظر او شوند، رای دهند و رای گرد آوری کنند، پس از انتخابات برای شان 5000 افغانی و یک سیت موبایل داده میشود. انتخابات پایان مییابد. انبوه ناظران به ستاد انتخاباتی نامزد میروند و در مییابند که جای است و جولا نه! به هر سویی که میدوند دیگر از نامزد خبری نیست و شمارههایش خاموش.
نامزد دیگر برای آن که مردم را بیشتر در دام افگند برای شان دالر میدهد؛ اما دالر کاغذهایی بیش نیستند. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
من هیچ گونه همدردی با چنین کسانی ندارم. شهروندی که به هوای یافتن چند افغانی، یا در بدل دالرهای کاغذی نه تنها رای میدهد؛ بلکه تخلف و تقلب نیز میکند، وجدان شهروندی خود را زیر پای میگذارد. او یک شهروند نیست. یک موجود غریزی است و بس. در میان موجود غریزی و انسان مدنی بسیار فاصله است.
من میگویم چنین افرادی رای فروش و رای دزد را باید چنین جزایی داد. از قدیم گفته اند: سزای قروت آب گرم.
چیز دیگری که در این انتخابات بسیار تکان دهنده بود، این است که بیشتر از نسلهای دیگر، این نسل جوان ( دختران و پسران) بود که رای میفروختند، تقلب میکردند و در شبکههای اجتماعی به نفرت پراگنی می پرداختند و یک پروسه بزرگ ملی را با شاخی دروغ باد میکردند.
چرا چنین است؟ اینان کسانی اند که می شود آنان را نسل دموکراسی خواند. در همین هفده سال گذشته بزرگ شده اند. در همین دست کم دو دهه که ما دهل کوب دموکراسی، جامعه مدنی و شهروندی بودیم درس خوانده اند. دیده شد که یگانه چیزی این شمار افراد را از مرزهای زبانی، قومی و مذهبی شان در انتخابات عبور داد، نه اندیشههای مدنی و شان شهروندی؛ بلکه همان پول بود و بس. چرا جوانان چنین کردند؟ فقر یا نادانی؟ وقتی جوانان در یک کشور چنین اند، دیگر چه امیدی میتوان به آینده دموکراسی بست.
این پرسشها را باید با مسوُولیت مطرح کرد و پاسخها را دریافت؟
از تقلبها که بگذریم وقتی مردمی برای لقمه نانی ، تکه لباسی، چند سکهیی یا هم بر بنیاد عصبیتهای قومی، مذهبی، زبانی، سمتی و با اراده تقلب در یک پروسه ملی و شهروندی اشتراک میکنند، از چنین انتخاباتی چگونه مجلسی بیرون خواهد شد و این مجلس چقدر میتواند، به گونه سالم ، ملی و همه کشوری قانون گذاری کند، از قانون نظارت کند و پایههای دموکراسی در کشور را استوار سازد. در غیر آن هر بوزینه افتاده در خم، حاجی برگشته از کعبه نیست!
پرتو نادری
عقاب؛ بیانگر آرمان های دینی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی شماست.
مطلب قبلی
مطلب بعدی
Comments are closed.