شناسنامه مختصر شاعران معاصر افغانستان/ نذیر ابرار(مشکانی)
۱ – نام و تخلص: نذیر ابرار (مشکانی)
۲ -نام پدر: محمد بشیر محمودی (مشکانی)
۳- سال و محل تولد: سال 1372 خورشیدی در ناحیه اول ولایت قندهار متولد شده است.
۴- تحصیلات: دانشجوی صنف چهارم دانشکده تعلیم و تربیه بخش زبان و ادبیات دری، دانشگاه کندهار.
۵ – فعالیت های فرهنگی و ادبی: اشتراک در مشاعره انار گل، پسرلی گل و مشاعره های کوچک، فعال مدنی، عضو نهاد جوانان ولایت کندهار.
۶ -حالت مدنی: متاهل(نامزاد)
۷- نمونه های شعر:
تن کوچکِ در خیابان گنگ و
در میدان عظیمی از ثانیهها و
در جادهی که گامهایش را
فراموش کرده بود
زیر سایبانی نشسته
قطعه هایش را گِرد آورده بود
و با ابر از باران مینوشت:
(عمر تار پودهی ست که ناخداگاه کنده میشود)
سحرگاه مرغ دلم نالان یاد از جوانی می کرد
پشت میلان افتاده نهان یاد از جوانی می کرد
کنون نه طعم است و نه آب و نه امیدی به حیات
عمری که در دشت و بیابان یاد از جوانی می کرد
یاد جوانی را در بال و بستر مرگ می شامید
پیوسته علیل و غم روان یاد از جوانی می کرد
داس مژگان را در ساقه های حسرت می کشید
ز سیاهی سوی پرنیان یاد از جوانی می کرد
بادۀ جام بر رخسار چین و چروکش رد می شد
که برف پیری رسید گریه کنان یاد از جوانی می کرد
امشب باز دلم هوایش بارانیست
وصال یار مهتاب به گز پیماییست
خواب وصال آتشبار بر سر رسید
رخ صفرا به زردی زعفرانیست
رخ مهتاب بر فلک در رسید
آن زمان چه سود که شب تجلیست
گل ز بیم و ترس برگان بر رخ کشد
تیر مژگان یار مرگ و قربانیست
سمت من بیا و روسری را کنار بزن
لب سیرین بر لب بنه و نقش و نگار بزن
پروانهی آتش بگرد و مهوش دلکش
رحمت عشق ببار، بیا امشب خمار بزن
کمی همت کن و بر اوج خرام بپر و
نقش پا گِره زن و رو مسیرم جار بزن
چو جاده پامال کس و ناکس افکنده مباش!
در زیرِ پای حریفان هم سنگ و خار بزن
رخ به جاده های تنگچشم مده و حذر کن
بیا بر تن خزان نقاب بهار بزن
Comments are closed.