مقدمه: نشست کابل شاید یکی از مهمترین نشستهای ملی است که برای ایجاد صلح در افغانستان دایرگردیده و تلاش دارد تا کشور را از گیر و دار جنگ به سمت و سوی صلح هدایت نماید. صلح راهبردیترین نیازملی کشور افغانستان است که در هرسطحی تأمین شود کشور به اهداف بنیادین و استراتژیک خویش نزدیک تر خواهد شد. برهمین اساس، نشست کابل فارغ از دستآوردهای آن میتواند به عنوان قدمی به سوی صلح، قابل توجه و دارای اهمیت باشد، ولی آنچه که لازم است این است که؛ ضرورت دارد تا چنین نشستهای با دستآوردهای قابل توجه برای کشور تدویر گردیده و به نتایج ملموسی خاتمه بیابد. از همین روی لازم است که نشست کابل رسالت سنگین خودر ا درک و به انتظارات ملی پاسخ گو باشد.
الف. زدایش محمل دینی جنگ: یکی از اساسیترین رسالت نشست کابل تحلیل و بررسی همهجانبه، مستدل و متکی بربنیادهای معرفت دینی و فقاهتی جنگ و انسان کشی در کشور میباشد. پدیده جنگ در افعانستان بربنیاد (نظریه دینی جرم(، همیشه متکی و رجحان پذیر شده دینی محسوب گردیده و وجدان جنگ جویان را با استدلالهای اقناعی دین توجیه پذیر نموده و به سمت انسان کشی، انتحار و تخریب سوق داده میشود؛ بنابراین، توجیه و استدلال آرایی دینی جنگ، به عنوان یکی از بنیادیترین محملهای استراتژیک انسان کشی، انتحار، نفرت و ناامنیهای کشور محسوب میگردد که ضرورت است دولت و ملت افغانستان تلاشهای جدی دینی و معرفتی کلان ملی، منطقه ای و بینالمللی را سامان دهی نماید تا با واکاوایهای بنیادین و معرفت شناسانه، بنیانهای عمیق دینی اصالت صلح، امنیت و حرمت خون، جان، مال و شرافت انسان را تبیین و از همه مهمتر در تمامی سطوح و لایههای اذهان عمومی ترویج و نهادینه نماید. این رسالت شاید یکی از بنیادیترین رسالتهای دولت، نهادهای صلح مدار و بویژه شورای عالی صلح میباشد که به صورت جدی و عمیق محمل دینی جنگ را با اصول و معیارهای قدرتمند معرفت دینی، نقد و تبیین نموده و ذهنیتهای ساده و احیاناً بیمار جنگ طلب را آگاهی ببخشد. البته نباید غفلت نمود که پیش از تبیین و استدلالهای معرفت شناسانه، نیازمند ترویج و عمومی کردن این آگاهی است که اصل و اصالت در اسلام؛ صلح، امنیت و حرمت جان، مال، خون و شرافت انسانها بوده و جنگ و خون ریزی و انسان کشی در هرسطح شان مخالف با اصول، اهداف و آموزههای اولیه دینی میباشد؛ بنابراین لازم است که نشست کابل، دولت و شورای عالی صلح را الزام نماید تا در راستای زداییش محمل دینی جنگ، بعنوان یکی از رسالتهای بنیادین و راهبردی شان انتخاب نموده و در این مسیر با تفاهم و هماندیشی علما و فقهای دینی به سمت آگاهی دهی دینی رفته و اصالت صلح و تنفر از جنگ را به خانه خانه افراد جنگ طلب به ارمغان ببرند. بسیار روشن است تا زمان که جنگ و انسان کشی محمل دینی خودرا حفظ نماید، تنور ناامنی و جنگ به صورت دوام دار شعلهور خواهد ماند.
ب. ابهام زدایی از اهداف جنگ: یکی دیگر از رسالتهای راهبردی نشست کابل ابهام زدایی از اهداف این جنگ تحمیلی است. اصولاً مردم و شهروندان کشورما تصویر روشن از اهداف جنگ تحمیل شده برمردم و کشور خویش ندارند تا در پرتو وضاحت آن به تصمیمگیری قاطعانه ای دست بزنند. مردم ما در یک خلاء معلوماتی از اهداف جنگ که عمدتاً کشور پاکستان برما تحمیل کردهاست قرار دارد و نمیدانند که پاکستان از کشور ما چی میخواهد و چه اهداف پیدا و پنهان را در عقبه جنگ دنبال میکند؛ بنابراین ضرورت است که نشست کابل، دولت افغانستان را الزام نماید تا از هرطریق ممکن، اهداف پشت چنگ کشور پاکستان را بدست آورده و با شرکای بینالمللی شان به تبیین واضح از اهداف و مطالبات آن بپردازد. هنوز دولت و ملت افغانستان فهم درست و روشنی از مطالبات و خواستههای کشور پاکستان نداشته و بر همین اساس ممکن است انگیزههای خودر ا برای جنگ و مقاومت از دست داده و دچار حیرانی و سرگشتگی راهبردی گردیده و تصمیم لازم را برای جنگ و صلح از دست بدهد. بدیهی است اگر دولت، شهروندان شان را برای اخذ تصمیم جدی ملی باخود همراه و هم نوا نتواند، پیش بردن اهداف و استراتژیهای کلان ملی دچار رخوت گردیده و به سرانجام نیک و با بازده منتهی نخواهد شد. برهمین اساس ضرورت است که در نشست کابل روی اهداف مشروع و غیر مشروع کشور پاکستان تمرکز گردیده و تبیین واضحی از مطالبات و اهداف پشت جنگ این کشور ارایه گردد. بدیهی است که بعد از وضاحت اهداف و مطالبات کشور پاکستان خواهد بود که اتباع و شهروندان کشور افغانستان به تصمیم نهایی و راهبردی شان دست یافته و موضع خودرا قاطعانه در برابر جنگ و صلح اعلام خواهد نمود.
ج. احترام به حقوق مشروع کشورها: یکی از رسالتهای راهبردی نشست کابل الزام دولت به احترام گذاشتن حقوق مشروع کشورها در افغانستات میباشد. بسیار روشن است که قوام و استحکام منافع ملی کشورها در عصر کنونی با احترام و رعایت منافع و حقوق مشروع کشورهای است که با افغانستان روابط سیاسی، تجاری، اقتصادی، توسعه ای و فرهنگی برقرار کردهاست. استقلال به مفهوم کلاسیک آن، امروزه جوابگوی روابط سالم برای کشورها نبوده و عمدتاً دچار تغییر ماهیت شدهاست؛ بنابراین ضرورت است که کشور ما نیز بربنیاد قواعد و اصول مدرن روابط بینالملل برای تأمین منافع خویش ارتباطات و مناسبات خویش را با کشورها و بخصوص کشورهای منطقه و بویژه کشور پاکستان عیار و صورت بندی نماید. در همین قسمت بسیار ضروری است که نشست کابل، دولت افعانستان را الزام نماید که منافع و حقوق مشروع کشور پاکستان را بربناد اصول و قواعد بینالمللی برسمیت شناخته و با اراده کامل به احترام و رعایت آن بپردازد. افغانستان باید به کشور پاکستان اطمینان دهد که مرزهای بینالمللی را محترم شمرده و هیچ تغییری در آن بوجود نیاورده و در این زمینه تضمینهای بینالمللی را نیز پیشنهاد نماید. کشور افغانستان باید تضمین نماید که دشمنان کشور پاکستان اجازه استفاده از این کشور را علیه منافع پاکستان نخواهد داشت، کشور افغانستان باید وضاحت دهد که بسیاری از محورهای مشترک وجود دارد که منافع هردو کشور افعانستان و پاکستان را میتواند تأمین نماید و افغانستان خودرا ملزم نماید که به منافع مشترک احترام گذاشته و به عنوان یک کشور دوست در همسایگی پاکستان به حیات مسالمت آمیز و صلح مدارانه ادامه خواهیم داد.
البته یک نکته را نیز باید روشن نمود که ضرورت است شرکای بینالمللی بویژه ایالات متحده آمریکا فشارهای لازم برکشورپاکستان را تا وضاحت کامل اهداف و مطالبات شان از جنگ با افغانستان، ادامه داده تا زمینه یگ گفتگوی واقعی صلح فراهم آمده و زمینه دسترسی به مطالبات و منافع مشروع هردو کشور تمهید گردد.
د. نتیجه: نتیجه اینکه؛ لازم است نشست کابل روی محورهای فوق تمرکز جدی نموده و این موضوعات را به عنوان موضوعات راهبردی در آجندای جلسات خود دخیل ساخته و به صورت واقعی به حلاجی و تحلیل آن پرداخته و به راه حلهای صلح و جنگ کشور مسئولانه بیاندیشند. به نظر میرسد اگر محمل زدایی دینی از جنگ صورت نگرفته و از اهداف جنگ ابهام زدایی نگردیده و در نتیجه به حقوق مشروع کشورها احترام گذاشته نشود جنگ این کشور با جنگ به پایان نخواهد رسید. محمد اسحاق عارفی
عقاب؛ بیانگر آرمان های دینی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی شماست.
Comments are closed.