وزارت معارف دیروز اعلام کرد که بیش از سه میلیون کودک در افغانستان از آموزش محروم است. این رقم نشان میدهد که علیرغم افزایش ناامنی، میزان دسترسی کودکان به آموزش کم نشده است، چه اینکه ۸سال پیش، رقم کودکانی که به آموزش دسترسی نداشتند، بیش از پنجونیم میلیون نفر بود. از آن زمان تاکنون تعداد کل مکاتب بر اساس آماری که وزارت معارف داده، به ۱۲هزار افزایش یافته است. با این حال، روشن است که از یکسو رقم کودکانی که به آموزش دسترسی ندارند به کندی کاهش یافته و از جهتی دیگر تهدیدها در برابر کودکان به صورت نگرانکنندهیی افزایش یافته است. در این مورد میتوان به چند نکته اشاره کرد:
یکم- هشت سال پیش مجموع مکاتب کشور به بیش از هشتهزار مکتب میرسید. در آن زمان علیرغم اینکه طالبان قدرت دوباره یافته بودند و بخشهای از کشور ناامن بود، اما هنوز موجی از تخریب مکاتب و گسترش ناامنی به راه نیفتاده بود. امسال در مقایسه با چند سال گذشته، قلمرو طالبان وسیعتر شده و بخشهای وسیعی از روستاهای ولایتهای ناامن در کنترول طالبان یا دیگر گروههای تروریستی است. آنها در جنوبشرق، شرق و بخشهای از شمالغرب کشور عملاً مانع بازگشایی مکاتب میشوند. اخیراً عکسهایی دست به دست میشد که نشان میداد افراد وفادار به داعش یک مکتب را در جوزجان تخریب میکنند. از این منظر، اولین تهدید در برابر کودکان، گسترش ناامنی در بسیاری از مناطق امن کشور است. بیتردید، هزاران کودک به این دلیل فرصت آموزش را از دست خواهند داد.
دوم- در میان کودکان، کسانی که بیشتر در معرض محرومیت از آموزش قرار دارند، دختراناند. بر اساس آمارهای رسمی، از مجموع کسانی که به آموزش دسترسی ندارند یا از این حق محروم میشوند، ۷۵درصد شان را دختران شامل میشوند. معنای دیگر این وضعیت این است که سهچهارم کودکانی که به آموزش دسترسی ندارند، دخترند. این وضعیت نشان میدهد که هنوز فرصتهای برابر برای زنان و مردان برای تحصیل و آموزش میسر نیست. در یک نگاه کلیتر در مییابیم که سرانجام زنان بیشتری از حق تحصیل محروم میشوند، زنان بیشتری از آموزش مهارتهای کاری باز میمانند، زنان کمتری فرصت حضور در جامعه را پیدا میکنند و زنان بیشتری به لحاظ اقتصادی متکی به مردان و فاقد درآمد مستقل باقی میمانند. این وضعیت به نابرابری بیشتر و تضییع حقوق بیشتر زنان میانجامد. شاید با اتکا به سنت ستبر مردسالار افغانستان چنین محاسبهیی چندان نگرانی نیاورد، اما واقع این است که دولت برای فراهم آوردن برابری به خصوص در تحصیل مسئول است. توسعه و تولید نیروی کارگر ماهر بدون زنان ممکن نیست. به همین دلیل در حال حاضر دهها پروژهی حمایت از فعالیتهای اقتصادی یا توانمندسازی زنان در حال اجرا است. نگرانی اصلی این است که در سالهای آینده نیز تا آنجا که به زنان ربط میگیرد، ضرورت اجرای چنین پروژههای هزینهبر و کمبازده ادامه خواهد یافت.
سوم- بخش بزرگی از نفوس کشور را جوانان تشکیل میدهند. از این منظر، افغانستان صاحب نسل بسیار جوانی است، اما تاکنون زمینه و امکان کافی برای تقویت مهارتها و آموزش آنها مساعد نشده است. نتیجه این خواهد شد که قسمت بزرگی از نسل آینده فاقد توانایی و آموزش لازم برای حضور در بازار باقی بمانند. این نتیجه با طرح بلندپروازانهی غنی مبنی بر صدور کارگر ماهر با بازارهای منطقهیی و جهانی در تضاد است. افزون بر این، بخش بزرگی از شکافهای اجتماعی و دلبستگی به تروریسم و تندروی دینی ربط وثیقی با نادانی، بیسوادی و بیکاری دارد. کودکان افغانستان با هرسه خطر به صورت مستقیم مواجهاند.
این سخن معروف که «در چشمان کودکان میتوان تولد آینده را دید» دستکم در افغانستان معنای وارونه پیدا میکند: در چشمان کودکان افغان میتواند مرگ آینده را دید. آیا کسی نگاه همدلانهیی به کودکان دارد تا این هشدار را درک کند؟ ( اطلاعات روز)
عقاب؛ بیانگر آرمان های دینی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی شماست.
مطلب قبلی
Comments are closed.