۱ – نام و تخلص:
تمیم پهلوی
۲ -نام پدر: عبدالصمد
۳- سال و محل تولد: سال ۱۳۷۰ خورشیدی در ولایت کابل متولد شده است.
۴- تحصیلات: تا صنف دهم مکتب خوانده است.
۵ -فعالیت های فرهنگی و ادبی: شاعر، فعال فرهنگی و رییس سازمان اجتماعی باهمی.
۶ -حالت مدنی: مجرد
۷- نمونه های کلام:
مُهّیا کرده اصلِ ماجرا را
به ما داده غمِ بی انتها را
بس است آخر بزن عینک پری جان!
پلنگ چشم مستت کشت ما را
گلستانِ لب نوشت بهشت است
سراسر مرز آغوشت بهشت است
بنای جنـتـش ناحق نهادند!
فضای زیر تنپوشت بهشت است
به تردستیِ چشمان بردی آخر
به جنجالِ فراوان بردی آخر
تو با قندِ لبت بانو بدخشی!
دل ما را بدخشان بردی آخر
نه حلوا و نه هم قندی! چه هستی؟
نه آهویِ دماوندی! چه هستی؟
سر و پای تو جنجال است بانو
(مگر خطِ دیورندی)! چه هستی؟
تو با سرما و بارانِ فراوان
ازین کوه و ازین شهر و بیابان
بساطت جمع کن کم کم، که دیگر
بهار آمد، خدا حافظ زمستان
دلِ درمانده ای تا جان بگیرد
کویر خشک را باران بگیرد
نزن چشمک نیفشان مو به هر سو
که تا جنگِ جهان پایان بگیرد
اگرچه غم پیِ غمها قطار است
دلت در کنج سینه بی قرار است
نیا از خانه بیرون تا نگفتم!
که چشمت عاملِ هر انتحار است
دو چشمت گرچه بادامی ست در کُل
برای هر دلی دامی ست در کُل
ولی عینک بزن بانو، که اصلا
نگاهت حزب اسلامی ست در کُل
مواظب باش تا از سر نگیرد
سرِ نخ از گلِ پر پر نگیرد
تو که وا کرده ای موی بلندت
چه تضمینی که جنگی در نگیرد؟
Comments are closed.