راهبردِ دیگری به نام (شفافیت)!/ ملک ستیز
تعهد، باورداشتن به هدفی را معنا میدهد. اما تنها باورداشتن کافی نیست. تعهد زمانی در وجود شخصیت یا نهاد سیاسی متبارز میشود که عملکرد وی با باورمندی همخوانی داشته باشد. اگر باور با عملکرد همخوانی نداشته باشد، سیاستمدار، فریبکاری بیش نیست. بحث مبارزه با فساد در دولت افغانستان چنین تصویری را ارایه میکند. چهگونه با فساد میشود مبارزه کرد در صورتیکه سیاستمدارانِ راهبرد «شفافیت» فاسد هستند. دارندهگان گذشته سیاسی با مکاتب خیالی، قراردادهای خیالی، سربازان خیالی، تقلبات انتخاباتی، همآهنگی مافیایی با خارجیان و ده جنایت دیگر بیایند وزیر، سفیر، مشاور، معین، رییس و مدیر شوند. چند روز پیش با یکی از خبرنگاران حرفهیی که برای رسانههای بینالملل کار میکند صحبتی داشتم. او برایم گفت وزیریرا شناسایی کرده که دارندهء منازل رهایشی در استانبول، دوبی، امریکا و کابل است. یا معینی را نام برد که به ارزش ده ملیون دالر سرمایه غیر منقول دارد. یا والییی را نام برد که بیشتر از صد ملیون دارد. این آقایان قبل از رسیدن به مقامهای دولتی در چه وضعیتی قرار داشتند؟ پاسخ روشن است و نیازی به توضیحات نیست. این خبرنگار آموزههای زیادی در بخش ژورنالیزم تحقیقی دارد. من بنا بر ملحوظات امنیتی ناماش را نمیگذارم. او روی تحقیاتاش کار میکند. لحظهیی تصور کنید در کشوریکه فقیرترین مردمان جهان را دارد، غنیترین مدیران دولتی بر آن حکومت میکند.
بحث من ایناست که دولت با راهاندازی راهبرد شفافیت خاک بر دیدهگان شهروندان میپاشد. بهتر است در عملکرداش دگرگونی بیاورد. در برابر شهروندان فقیراش خجالت بکشد. وقتی جنرالی نان سرباز جنگیاش را از سنگر میدزدد، وزیر جنگاش باید در ضمیر رییس دولت تیرباران شود. وقتی کودکی برای آموزش و پرورش چادری ندارد که مکتب بنامد و وزیر آموزش و پرورشاش بنام مکاتب خیالی ملیونر میشود، رییس حکومت باید در وجدان جامعه حلقآویز شود. وقتی بر سرنوشت و آرای مالیهدهندهگان فقیر توسط وزیر مالیهاش بازی میشود، رییس دولت باید در برابر انسانیت به زانو درآید. آنجاست که مردم به راهبرد شفافیت اعتماد خواهد کرد. ورنه معدههای ورمکرده این آقایان بزرگتر میشوند و به سان همیش به نام راهبرد شفافیت بر گرده ملت لگد میکوبند. (ملک ستیز)
Comments are closed.