افغانستان در یکی از مراحل بسیار خطرناک و نهایت حساس بحرانهای تاریخ معاصر خویش قرار دارد.
این بحران، زادهی عوامل مختلف و متعددی است که یکی از مهمترین علل و عوامل آن پراگندهگی و نبود انسجام در داخل حکومت توأم با بیمبالاتی، بیاعتنایی، خودسری، بیتفاوتی و غفلت مسوولان و کرسینشینان است. اختلافات ذالتالبینی سیاستمداران و دستاندرکاران حکومت یا دستگاه حاکم هنوز هم به آتش این بحران، بیباکانه و بیرحمانه دامن میزند. هر گاه این بحران و مشکل موجود از طریق منطقی و معقول حل نشود و راههای مثبت بیرون رفت آن جستوجو نگردد و در طرز حکومتداری تغییر مؤثر به وجود نیاید، وضع کشور هنوز هم بحرانیتر خواهد شد و آنگاه فرصت مورد قبول و مناسب از دست رفته و اداره و کنترول آن نهایت دشوارتر و حتا ناممکن خواهد بود. باید گفت که در همین سلسله و مسیر، حاکمیت قانون یا قانونسالاری در کشور نهادینه نشده و اصلاً به قوانین، مقررات و سایر اسناد تقنینی وقعی گذاشته نمیشود. خودسریها، قانونشکنیها، زورآوریها، زورگوییها و قلدریها کماکان به نحوی از انحا با تغییر شکل، در فضا و زیر پرده وجود دارد.
در عین حال حکومت در اوج خودستایی و رضایتمندی کاذب از خود با طرح پلانهای به ظاهر بلندپروازانه و اکثراً غیر عملی و میانتهی مصروف است. این طرز اداره و حکومتداری شباهتهای زیادی با پوپولستها یا عوامگرایان در زمینه دادن وعدههای جذاب و بیبنیاد و با نشاندادن باغهای به اصطلاح سبز و سرخ جریان دارد و جز این که مردم را متاذی و متاثر سازد سودی نخواهد داشت.
عمدهترین عوامل این نابسامانیها قسماً به سالهای قبل و پیشتر از همه به زمان بعد از تشکیل «حکومت وحدت ملی» برمیگردد.
مسایل و موضوعات عمده بحران موجود عبارت اند از تروریزم، فساد اداری، زرع، تولید، تجارت و ترافیک مواد مخدر که واضحاً میراث شوم حکومتهای گذشته است، اما در جهت رفع یا کاهش عوامل مذکور بر علاوهی این که بهبودی صورت نگرفته بلکه هنوز هم سلطه، تروریزم و افراطگرایی توسعه و انکشاف یافته زرع و تولید مواد مخدر به صورت سرسامآور قوس صعودی خود را بدون وقفه میپیماید، چنانکه در ولایاتی که در سابق خشخاش کشت نمیشد و تعداد زیاد ولایات را شامل بود، مگر اکنون در بیشتر آن ولایات کشور این مواد کشنده و تباهکننده کشت و تولید شده و در زمینههای فساد نیز کدام پیشرفت چشمگیری مشاهده نمیشود.
به اضافه همه عوامل و پدیدههای نابهنجاری که یاد کردیم، کشمکشها و نبود انسجام در میان اعضای حکومت که باید مانند یک تیم واحد و متعهد کار کنند، باعث عمیقتر شدن بحران شده است که این حالت مردم کشور و دوستان بینالمللی را گیج و متعجب ساخته است.
در کشوری که در وضع و حالت کنونی، تقریباً تمام مصارف قوای مسلح یعنی اردو، پولیس و سایر نیروهای امنیتی و قسمت بزرگی از بودجهی کشور از طرف دوستان بینالمللی پرداخته میشود، برای آنها جدال و اختلاف بین رهبران حکومت به هر علتی که باشد، نه تنها توجیهناپذیر است، بلکه گیجکننده، غیرقابل فهم و بیمفهوم نیز هست. چه در صورت قطع این کمکها و مساعدتها هم در ساحات ملکی و هم در عرصههای نظامی سقوط حکومت را حتمی ساخته و بدیل آن هم شاید سلطه یک گروه افراطی قرون وسطایی باشد که متحد گروههای تروریستی بینالمللی و در خدمت همسایهها خواهد بود. همچنین برای مردم کشور حالت کنونی غیرقابل تحمل و غیر قابل قبول است، گرچه بنا بر خوف و اضطراب و ترس از آینده که مبادا حوادث خونین سالهای گذشته در کشور تکرار شود، بقا و دوام نظام موجود از طرف اکثریت مردم کشور مورد تأیید است، اما اساساً از حالت بحرانی فعلی و رهبران حکومتی کدام پشتیبانی و حمایت صادقانه محسوس نیست… ضیا نظام
عقاب؛ بیانگر آرمان های دینی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی شماست.
Comments are closed.