نگاهی به انقلاب اسلامی ایران و تاثیرات آن بر منطقه و جهان/ عبدالشهید ثاقب
نگاهی به انقلاب اسلامی ایران و تاثیرات آن بر منطقه و جهان
سالروز ارتحال ملکوتی بزرگمردی که از نسل آب و آفتاب بود و پیوند و خویشاوندی تنگاتنگی با نور و خور شید داشت.
این مرد، کسی دیگری نیست، جز امام خمینی (ره)؛ شخصیتی که انقلاب اسلامی ایران را رهبری کرد و با تدبیر و کاردانی ویژهای که داشت، آن را به ثمر نشاند.
امام خمینی(ره) که از معدود شخصیتهای جهان اسلام است که در هر گسترهای-از سیاست و فقاهت گرفته تا به عرفان و کلام- حرفی برای گفتن داشت، امروزه به بزرگترین منبع الهام برای جوانان مبارز مسلمان مبدل گردیده و نقش به سزایی در جنبش بیداری اسلامی ایفا کرده است.
درست، با الهام گیری از این شخصیت است که در دو سال گذشته، جوانان مسلمان در بیشتر کشورهای اسلامی-از خاورمیانه و دنیای عرب گرفته تا لیبی و شمال افریقا- در برابر مستبدان و خودکامگانی که حیثیت ژاندارم غرب و اسراییل در منطقه را داشتند، شوریدند و تخت و بخت فرعونی آنها را سرنگون، و کاخهای چنگیزی آنها را نابود کردند و بهار عربی را رقم زدند؛ خودکامگانی چون حسنی مبارک و قذافی و بن علی که فرعون وار دعوای خدایی میکردند و سلطنتشان را جاویدان میپنداشتند.
نقش امام خمینی در نهضت جهانی بیداری اسلامی، از ما میطلبد که هیچ بهانهای برای بزرگداشت وی را از دست ندهیم و از هر مناسبتی، برای زنده نگهداشتن خاطرات مبارزات رهاییبخش ایشان استفاده کنیم.
بنابراین، به عنوان یک جوان مسلمان که آرا، افکار و اندیشههای خود را مرهون این ابرمرد هستیم، تلاش خواهیم کرد تا بخشی از کارنامههای درخشان وی در گستره تفکر و اندیشه جهانی را به بررسی گرفته و برخی از خدمات بیشایبهاش برای اسلام و مسلمانان را یادآوری کنیم.
از غرب هراسی تا اسلام هراسی
از زمانیکه مغرب زمین، در نتیجه رنسانس و رفرم دینی و انقلاب صنعتی، از لاک قرون وسطای مسیحی برآمده و به دوره برتری سیاسی و نظامی خود پاگذاشت، آهسته آهسته در میان ملل شرق، افسانهای شکل گرفت مبنی بر اینکه غرب، شکست ناپذیر است.
این افسانه که در نخست با غرور و حمیت مسلمانان سر سازگاری نداشت، چندان مورد پذیرش مسلمانان و مقبول طبع کشورهای اسلامی واقع نشد؛ اما هنگامی که غرب با استفاده از تسلیحات مدرن نظامی و تکنولوژی برتر، چشم به تسخیر شرق بسته و به اشغال و استعمار کشورهای اسلامی پرداخت، اندک اندک، سردمداران و متفکران مان از مواضع پیشین شان عقبنشینی نموده و دچار یک نوع «غربهراسی» شدند.
غرب هراسی که زاده روزگار استعمار میباشد، حالت روانی است که بر اساس آن غرب قادر مطلقی پنداشته میشود که هرچه را اراده کند، انجام خواهد داد.
مهم ترین مولفههای این پدیده، عبارت اند از: شکست ناپذیری غرب، برتری اخلاقی آن و تبعیت و الگوگیری بیچون و چرا از ساختارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن.
درست، بر اساس همین مولفهها بود که در برخی کشورهای اسلامی، گروههای سکولار به قدرت رسیده و تلاش کردند که تجربه غربی در زمینه جدایی دین از سیاست را به عرصه اجرا بگذارند و غرب و ارزشهای غربی را بر مردم تحمیل کنند.
خلیل ملکی؛ نویسنده فقید ایرانی، در جایی پیرامون پیامدهای تئوری توطئه برای کشور ایران میگوید:« بزرگنمایی از توان استعمار، دیروز در خدمت استعمار انگلیس بود، امروز در خدمت منافع شوروی میباشد و فردا در خدمت یک قدرت دیگر؛ اما هرگز در خدمت منافع ایران نخواهد بود.»
به نظر می رسد که غرب هراسی در جهان اسلام نیز چنین نقشی را ایفا کرد و پیامدهای زیانباری از خود برجا گذاشت که متاسفانه برخی از آنها تا هنوز پا بر جا اند.
مهمترین پیامدهای این پدیده برای جهان اسلام، عبارت بودند از:
1-تضعیف اعتماد به نفس.
2-تاسیس نظامهای سکولار که میتوان در این عرصه، افغانستان دوره امانی و ترکیه را به عنوان نمونه، معرفی کرد.
3-استقرار رژیمهای وابسته به غرب که میتوان در این خصوص، ایران روزگار شاه، مصر دوره مبارک و… را مثال زد.
اما اکنون پس از چند سده احساس حقارت و خودکوچکبینی دیده میشود که شرق دوباره به خود برگشته و جوانان مسلمان، پیهم در صدد براندازی حکومتهای وابسته به غرب اند و در عوض، مغرب زمین را اسلامهراسی فراگرفته است.
غرب و اسلام هراسی
سید حسین نصر؛ پژوهشگر و اسلام شناس معروف ایرانی مقیم امریکا، در جایی، یکی از خاطراتش را نقل میکند که مربوط به دورهای پس از حادثه یازدهم سپتامبر میشود.
سید حسین نصر میگوید که باری در روزهای پس از رویداد یازده سپتامبر، هنگامی که میخواستم از منزل به سوی دفتر کار خود حرکت کنم، تاکسی را متوقف کرده و سوار شدم. در میانه راه، متوجه شدم که راننده، عمامه ای به سر دارد. عمامه راننده که به سبک هندی بود، حس کنجکاویام را برانگیخته و چند دقیقه متوجه آن شدم. هنگامی که راننده متوجه شد که من با نگاه کنجکاوانه به سوی او مینگرم، گفت:”نترس، من مسلمان نیستم.”
آقای نصر، میگوید که من در پاسخش گفتم:”نترس، من مسلمان هستم.”
چیزی که این حکایت ثابت میکند، اسلام هراسی مفرطی است که امروزه دامنگیر غرب، به ویژه ایالات متحده امریکا گردیده است.
امروزه، در ایالات متحده امریکا، تب هراس از اسلام چنان بالا گرفته است که هیچ امریکایی- از شهروند عادی گرفته تا استاد دانشگاه و اعضای کنگره و مقامات کاخ سفید و پنتاگون- از خطر مقابله با آن احساس امنیت نمیکنند و همه یکسان خطر محاصرهشدن توسط اسلام را اعلام میدارند. شاید با این قدر تفاوت که ترس مردم عادی، بیشتر ساختگی و کاذب و ناشی از تبلیغات منفی رسانهها بوده و- به تعبیر ادوارد سعید- ریشه در «اسلام رسانه» دارد؛ اما ترس روشنفکران، فعالان سیاسی، استادان دانشگاه و مقامات دولتی از اسلام، ناشی از نیروی رهاییبخش این مکتب و توانایی آن در بسیج سیاسی ملتهای مظلوم و دربند کشیده میباشد.
نخبگان غربی، بدین عقیده اند که با پایان یافتن جنگ سرد و فروپاشی اردوگاه کمونیزم، اکنون بزرگترین نیروی که سیادت غرب را تهدید میکند، اسلام است؛ بنابراین، غرب باید در صدد مهار کردن آن بر آمده و تلاش نماید تا این نیروی معارض جدید را در نطفه خنثی سازد.
سامویل هانتینگتون؛ نظریه پرداز معروف غربی، در این خصوص مقالهای نگاشته است زیر عنوان«برخورد تمدنها».
هانتینگتون، در این مقاله که «جنجال برانگیزترین نبشته قرن» نیز نام گرفته است، مدعی است که با پایان یافتن جنگ سرد و فروپاشی دیوار برلین، دیگر پارادایم حاکم بر روابط بین الملل، ایدئولوژی نه، بلکه فرهنگها میباشد.
او، بدین عقیده است که از میان هفت – هشت فرهنگ و تمدن بزرگ دنیا، یگانه تمدنی که رقیب غرب خواهد شد و در ائتلاف با سایر تمدنها، سیادت و ارزشهای غربی را به چالش خواهد کشید، تمدن اسلامی خواهد بود.
پیش از هانتینگتون، نخستین کسی که از خطر جنگ تمدنها، به ویژه تمدن اسلامی، صحبت کرده بود، برنارد لوییس بود.
برنارد لوییس، در جایی مینویسد:«مبارزه آینده چیزی جز برخورد تمدنها نیست. یعنی واکنش احتمالا غیرعقلانی اما مطمئنا تاریخی یک رقیب کهن علیه میراث یهودی–مسیحی ما، علیه وضعیت کنونی سکولار ما و علیه گسترش جهان شمول این دو است.»
یک تن از پژوهشگران دیگر غربی به نام «دانیل پایپز» در مورد اسلام مینویسد:«چالش بنیادگران اسلامی نسبت به غرب ژرفتر از چالش کمونیستهاست. کمونیستها صرفاً با سیاستهای ما مخالف بودند و نه با کل جهانبینی، شیوه لباس پوشیدن، شیوه عبادت و شیوه همسر گزینی ما.”
این دسته از پژوهشگران که به نام «تقابلگرایان» یاد میشوند، توصیههایی نیز به منظور مهارسازی نیروهای اسلامی داشته اند که به عنوان «مشت، نمونه خروار» برخی از آنها را یادآوری میکنیم.
سامویل هانتینگتون، به ایالات متحده امریکا پیشنهاد میکند که برای جلوگیری از خطر اسلام، باید تلاش کند تا از اتحاد این تمدن با تمدنهای کنفوسیوس و چین و جاپان، پیشگیری کند.
پایپز، میگوید که دنیای غرب باید متحدانه وارد عمل شده و از راه جنگ، طومار اسلامگرایان را از جهان اسلام درهم بپیچد.
انقلاب اسلامی ایران؛ انقلابی در اندیشه
تاهنوز به توصیف اوضاع جهان در گذشته و اکنون پرداختیم؛ اینک میپرسیم که این دگرگونی در تفکر جهانی، چگونه پدید آمد؟ چه چیزی باعث شد که غرب هراسی از مشرق زمین، رخت سفر بربندد و بانگ «الرحیل» را بنوازد و در عوض، مغرب زمین را اسلام هراسی فرا گیرد؟ پیامدهای این پدیده برای جهان اسلام، چه خواهد بود؟
در پاسخ باید گفت که این دگرگونی، ریشه در انقلاب اسلامی ایران دارد.
انقلاب اسلامی ایران به رهبری آیت الله خمینی، باعث شد که از یک سو «غرب هراسی» اعتبارش را از دست دهد و از سوی دیگر، دنیای غرب متوجه توان اسلام در بسیج سیاسی مردم شده و در نتیجه آن، دچار «اسلام هراسی» شود.
انقلاب اسلامی و غرب هراسی
گاه به نظر می رسد که شاید این رویداد بزرگ تاریخی برای آن طراحی گردید که غرب هراسی را که به قول راشد غنوشی، از نگاه اعتقادی شرک است، از میان ملل مسلمان ریشه کن نموده و دوباره برای شان اعتماد به نفس دهد.
در اینجا به چند رویداد مکث میکنیم که در جریان انقلاب و سالهای پس از آن اتفاق افتاد و پرونده افسانه شکست ناپذیری غرب را برای همیشه بست.
این رویدادها عبارت اند از:
1-سرنگونی رژیم شاهی: محمد رضا شاه، یکی از متحدان استراتژیک غرب در منطقه بود؛ تا حدی که باری ریچارد نیکسون و وزیر خارجهاش هنری کسینجر، وی را ژاندارم غرب در خلیج فارس خوانده بودند.
سرنگونی رژیم شاه، باعث شد که مردم نسبت به توانایی غرب شک و تردید نموده و ایالات متحده امریکا را عاجز از حفظ متحداناش در قدرت بدانند.
2-بحران گروگانگیری: رویداد گروگانگیری کارمندان و دیپلمات های امریکایی در ایران نیز یکی دیگر از رویدادهایی بود که امریکا را در سطح جهانی تحقیر کرد.
در مورد تاثیر این گروگانگیری که طی آن ۵۲ تن امریکایی به مدت ۴۴۴ روز گروگان ایران بودند، میگویند که چنان امریکا را تحقیر نموده و مستاصل ساخته بود که کارتر میگفت:«ما با یک گروه عجیب مواجه هستیم.»
این رویداد، نشان داد وقتی ملتی تصمیم بگیرد، حتی امریکا قادر به حفظ امنیت شهروندانش نیست، چه رسد به متحدان آن.
3-شیطان بزرگ: یکی از پدیدههای دیگری که در جریان انقلاب و پس از آن، به تحقیر امریکا کمک کرد، «شیطان بزرگ» خطاب نمودن آن توسط امام خمینی بود.
امریکاییها که پیش از آن عادت کرده بودند که خود را متمدنترین مردم دنیا بخوانند و لاف از دموکراسی و حقوق بشر و آزادی بزنند، تازه متوجه میشدند که ملتی، آنها را «شیطان بزرگ» خطاب میکند.
اسلام و ایران
نیم نگاهی به تاریخ سیاست خارجی ایالات متحده امریکا نشان میدهد که اسلام هراسی در امریکا زمانی پدیدار گردید که انقلاب اسلامی ایران به وقوع پیوست.
پیش از آن ایالات متحده امریکا، ملیگراهای سکولار را به دلیل تمایلات سوسیالیستی شان، در خاورمیانه خصم میپنداشت و تلاش میکرد تا از به قدرت رسیدن آنها جلوگیری کند.
میگویند یکی از علل تیرگی روابط ایالات متحده امریکا با مصر در اواسط دهه ۱۹۶۰، باور جمال ناصر به این نکته بود که لیندون جانسون، فیصل بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان سعودی، را به هواداری از یک اتحاد مقدس اسلامی برای منزوی کردن مصر در جهان عرب، ترغیب کرده است.
اما هنگامی که انقلاب اسلامی ایران به وقوع پیوست و غربیها توان اسلام را در بسیج مردم درک کردند، مخاصمت شان با ملیگراها را به تعویق انداخته و فعالیتهای شان را در برابر اسلامگراها تشدید بخشیدند.
برای بیان تاثیر انقلاب اسلامی ایران در شکل گیری اسلام هراسی در مغرب زمین، همین کافی است که نتیجه یک نظرسنجی عمومی را که در امریکا انجام شد، ذکر کنیم.
در یک نظرسنجی عمومی که در سال ۱۹۸۱ در امریکا انجام شد، بیشتر پرسششوندگان در پاسخ به این سوال که«اشاره به واژههای «اسلام» و «مسلمان» چه چیزی را در ذهن شما متبادر میسازد؟» گفتند:«محمد و ایران».
اسلام هراسی و پیامدها
اسلام هراسی که امروزه دامنگیر ملل غربی شده است، پدیده میمون و مبارکی است که اگر ادامه پیدا کند، موجب خیرهای بسیاری برای مسلمانان و کشورهای اسلامی خواهد شد.
این درست است که حضور این پدیده در مغرب زمین، باعث اعمال برخی محدودیتهای ویژهای توسط حکومتهای اروپایی و امریکایی بر شهروندان مسلمان شان گردیده است؛ اما در درازمدت، موجب آن خواهد شد که جهان اسلام به عنوان یک نیروی متعادل کننده موازنه قدرت در سطح جهانی پذیرفته شده و به رای آن در نهادهای بین المللی چون سازمان ملل اهمیت داده شود.
من باور دارم که اگر هراس از اسلام در مغرب زمین تشدید یابد، برای کشورهای اسلامی در شورای امنیت سازمان ملل، حق وتو در نظر گرفته خواهد شد و معضل فلسطین به گونهای عادلانه آن حل و فصل خواهد گردید و…
Comments are closed.