نگاه عرفانی به صحنۀ قربانی
نگاه عرفانی به صحنۀ قربانی
حضرت ابراهیم چهرهی است درخشان بر تارک ملت توحید. ابر مردیست موحد، خدا پرست و خدا دوست. وی علمبرداریست از میان ترازهای بینظیری که در معرکه حق و باطل سنت توکل و یقین را در دل خود و در پیش چشم دیگران راسخ و متبلور گردانید و آنچنان هم خداوند او را خلیل گرفت و نوازیدش و ملت و راهش را محبوب دلهای موحدین و راه و رسم آنان برای ابد گردانید.
او فرزند ایمان وعقیده بود که بعد از رسیدن به حقیقت زندگی، در راه نگه داری ونشر آن تپید و تلاشید و ساخت. چون بستگان و نزدیگان و دیار و زادگاه را فرا راه سرمنزل مراد یافت، سر بصحرای هجرت نهاد و دلش مطمئن از آن بود که ربش اورا رهنمون خواهد شد و چنان نیز خداوند اورا نگه داشت و راهش را مبارک و گرامی گردانید.
ولی این رهنورد راه خدا نیزهمانند دیگران لازم بود با آزمون های چند سردچار گردد تا هرچه بیشتر خلوص مقبولش نزد رب عالمین پیش چشم عالمین هویدا و آشکار گردد. زندگی او مملو از امتحان و آزمون بود و همان بود که بفضل رب رحیم از آن همه آزمون ها کامیاب برون آمد و خداوند افتخار پرمسؤولیت امامت را به او داد و آن هم امامت انسانیت. امامت ناس.
داستان آمادگی او برای قربانی فرزند دلبندش برای رضای خداوند در کتابهای مختلف با تفصیل ذکر گردیده است وهمه بیانگر وفا و پایداری ابراهیم بر حق وبندگی حقیقی او به پروردگار عالم اند.
رابطه ما و ابراهیم:
چون ابراهیم فرزند توحید بود، پس فرزندان توحید در هر زمان ومکان خویشاوندان ابراهیم اند که باید راه وتلاش اورا مثالی برای خود گیرند وبه عمل به آن متمسک باشند. خداوند ملت ابراهیم را بر ما برگزیده چون نزد او تعالی راهی پیمودۀ ابراهیم در پیکار حق پسندیده آمد وکنون در این دورناهای زمان، کنون که فرسنگهای بیشمار از زمان ابراهیم دوریم، در روز عید قربان، روز مردانگی وشجاعت او میخواهیم همرایش دوش بدوش شویم. باید قربانی ما چنین مفهوم را بر انگیزد وبرای همین هم مأمور بدان شده ایم تا با ذبح یک حیوان ذکر آن بزرگواری وشهامت در راه خدا را زنده نگه داریم و تا اینکه این عمل در تار و پود وجودمان احساسهای خفتۀ دوری از ملت رشادت برای حق را بیدار کند و در زندگی خود نمونه فدا کاری برای الله ودین او باشیم.
کارد بردن بگلوی حیوان وکشتن آن صرف برای کشتن! کاریست مادی ومتعلق به مفادهای دنیائی، ولی پیوند دادن این قربانی با قربانی ابراهیم و گرد آوری احساسها و امیالهای پراکنده دنیوی به دور یقین وعزم یسکوئی بسوی خدا ودین خدا که در دل ابراهیم موجزن بود یکی از بزرگترین مفادهای معنوی وروحی قربانی است.
ابراهیم برای پوره کردن مسؤولیت خود همانند یک انسان عادی و بلکه با آن قلب رقیق ونازک وباریک بین پیامبری بیشتر از یک انسان عادی حب فرزند ولخت جگرخودرا بدل داشت. من وتو با این غلظت و سنگدلی ویا هم برای تسکین خاطرمان اگر گویم با این لطافت کم ژرف دلی خود، اگر خاری بپای فرزند نورس ونور دیده مان بخلد قرار را از دست میدهیم ودر این شکی نیست که ابراهیم با آن رقاقت قلب ونرمی دل، هزاران بار برتر از من وتو دوستدار فرزندش بود. ولی وی فرمان خدا را فوق هرچیزی دیگر میدانست وبرای همین بود که نور دیدۀ خود را در صحرای بیآب علف و سرپناه با مادرش رها کرد وچون بسن رشد رسید عازم بران شد که اورا ذبح کند!
ابراهیم(آن مرد موحد) در آن زمان از سوی رب ذوالجلال فرمان یافته بود تا چنان کند واو نیز چنان کرد، او کمر همت بران بسته بود تا فرمانهای پروردگار را هر گونه که باشند عملی کند. ابراهیم در امتحان پیروز گردید وراهش را بسوی منزل سعادت ابدی پیمود تا در جوار رحمت رب ممتحن سعید زندگی کند وخداوند هم برای ارشاد ونمونه دهی نام اورا درج کتاب واپسینش کرده ملت وراهش را مداوم نمود تا ابراهیم نمونه وقدوه حسنهی باشد برای تمام انسانها.
قربانیهای ما:
اگر قربانیهای سالانه ما مسلمانان تابلوی تبلور فداکاری وسراسر )بندگیگریهای( ابراهیم در مقابل یزدان منان باشد، در نتیجۀ آن «زندگی ابراهیمگونه» در واقعیت زندگی ما رو نما میگردد. البته وقتی میگویم «زندگی ابراهیم گونه»، این کوته بیان نمایندگی از زندگی موحدانه، زندگی فداکارانه، زندگی خدا طلبانه، زندگی حقجویانه، زندگی با ایمان و دعوت پایدارانه و مفاهیم فراتر از این ها را در بر میگرد، که برای شناخت بیشتر ابراهیم باید بیشتر به بررسی وتدبر در قرآن کریم پرداخت تا چهره ابراهیم را در آینه اصلی آن دید.
خداوند با گوشت وپوست قربانیهای ما کاری ندارد بلکه تقوای انسان ملاک سنجش قربانی اوست، وقربانی که با در نظرداشت موارد ذکر شده انجام میشود قربانی کننده را بحقیقت قربانی رسانیده و درنتیجه چگونگی )ابراهیمی بودن(را بدو میآموزاند.
الهی بلطف وکرم ورحمت بیپایانت دلهای زنگ دیده ما بندگانت را بیقین وایمان که به ابراهیم علیه السلام عطا فرموده بودی منور گردان ومگذار که اهریمن دست نجاست به کرامت که تو منتمان نهاده ای زند.
قاسم محمدی
Comments are closed.