دولت و طالبان فرصت کافی برای صلح داشتند. با وصف این فرصتها، اما از زمان آغاز گفتوگوهای دوحه تا تعلیق اعلامناشده آن، هیأتهای مذاکرهکننده دو طرف از توافق بر سر طرزالعمل مذاکرات، فراتر نرفتند. میز مذاکرات دوحه در بسیاری از روزها و حتا هفتهها خالی بود. جهان نیز نظارهگر اوضاع بود و برای آب کردن یخهای میز مذاکره اقدام موثر و نتیجهبخش نکرد. در شرایطی که ضربالاجل خروج نیروهای امریکایی و ناتو مطابق توافقنامه دوحه میان ایالات متحده و گروه طالبان با گذشت هر روز نزدیکتر میشد، دولت افغانستان چشمانتظار استراتژی دولت جدید امریکا نشسته بود و طالبان به سفرهای منطقهای رو آورده بودند. پس از روشن شدن موضع دولت جدید امریکا، میز مذاکرات دوحه همچنان خالی ماند و طرفها از گفتوگوهای دوحه قطع امید کردند. این نخستین فرصت جدی صلح بود که بیهیچ دستاوردی هدر رفت.
دولت جدید امریکا در ماههای نخست کارش، به مسأله افغانستان توجه ویژهای داشت. مقامهای امریکایی در مشورت با سیاسیون و دولت افغانستان، طرح نشست استانبول با میزبانی ترکیه و تسهیل و مدیریت سازمان ملل متحد را پیش کشیدند.
آنتونی بلینکن، وزیر خارجه امریکا، به رهبران دولت افغانستان نامه نوشت و آنان را به مشورت با یکدیگر و اجماع داخلی تشویق کرد. جو بایدن، رییس جمهور ایالات متحده، زمان خروج نیروهای امریکایی را برای چهار ماه به تعویق انداخت.
ترکیه، ایران، هند، پاکستان، روسیه و دیگر کشورهای منطقه و جهان با توجه به نگرانیهایی که نسبت به آینده افغانستان وجود داشت/دارد، نشستهای چندجانبه برگزار کردند. نمایندهگان دولت افغانستان در بسیاری از این نشستها حضور داشتند. در شرایطی که رهبری دولت از برگزاری انتخابات زودهنگام و ادغام طالبان در دولت سخن میزد و رهبران تعدادی از جناحها بر ضرورت اجماع داخلی تأکید میکردند، نشست استانبول از زبانها افتاد. طالبان حاضر به شرکت در این نشست نشدند. این دومین فرصت صلح بود که در مراحل اولیه و ابتدایی نسبت به مذاکرات دوحه، شکست خورد.
همزمان با آغاز روند خروج نیروهای بینالمللی، جنگ در گوشهوکنار کشور شدت گرفت. در اوایل مرکز ثقل جنگ، ولایات جنوبی بود. جنگ خونینی میان نیروهای ارتش افغانستان و جنگجویان طالبان در ولسوالی ارغنداب قندهار و حومههای شهر لشکرگاه، مرکز ولایت هلمند، رخ داد. در این جنگها طالبان صدمه سنگین دیدند. در جریان ماه می (نخستین ماه روند خروج نیروهای ایتلاف بینالمللی)، دست ارتش افغانستان در جنگ بالا بود و طالبان در بخشهای مختلف جنوب سرکوب شدند. پس از ماه می، وضعیت میدان جنگ تغییر کرد. طالبان ولسوالیها و ولایات شمالی کشور را هدف گرفتند و در شرایطی که دولت حرف از «عقبنشینی تاکتیکی» میزد، روند سقوط و واگذاری ولسوالیها کلید خورد. تاکنون نزدیک به ۱۰۰ ولسوالی سقوط کرده و یا واگذار شده، هرچند کنترل تعدادی از آنها بار دیگر به دست دولت افتاده است.
با شدت گرفتن جنگ در شمال، تلاشهایی برای ایجاد شورای عالی دولت نیز روی دست گرفته شد. مطابق توافقنامه سیاسی ۲۸ ثور ۱۳۹۹ که میان غنی و عبدالله امضا شد و اساس دولت مشارکتی کنونی را گذاشت، این شورا باید با اشتراک رهبران سیاسی تشکیل شود. نشستهای مقدماتی امیدوارکننده اما گامهای بعدی کُند بود. با بالا گرفتن اختلافات میان ارگ، شورای عالی مصالحه ملی و رهبران تعدادی از احزاب سیاسی روی صلاحیت و تعداد اعضای این شورا، این تلاشها با بنبست مواجه شد و طرح تشکیل شورای عالی دولت ناکام ماند. این سومین فرصت جدی در راستای تقویت اجماع داخلی و از رهگذر آن احیای مذاکرات صلح بود که نتیجهای نداشت.
اکنون اما وضعیت فرق کرده است. اگر قبل از این از فرصت صلح سخن گفته میشد، حالا از مدیریت جنگ و فرصت بسیج مردم و حفظ نیروهای ارتش برای بردن این جنگ سخن گفته میشود. در بیش از سی ولایت کشور، آتش جنگ شعلهور است. نیروهای ارتش سراسیمه به نظر میرسند و بسیاری از ولسوالیهای شمال و شمالشرقی کشور را بدون درگیری به طالبان واگذار کردهاند. وضعیت به گونهای است که نیروهای امنیتی و دفاعی از ولسوالیهای ولایت بدخشان بدون آنکه طالبی در آن حضور داشته باشد، عقبنشینی کردهاند. این در حالی است که رهبری دولت سکوت کرده است و در پیوند به تحولات اخیر موضعگیری نمیکند. خیزشهای مردمیای که در هفتههای گذشته پس از سقوط ولسوالیها، علیه طالبان شکل گرفته بودند، به دلیل عدم حمایت دولت، بیانگیزه به نظر میرسند و از تحرکات جدی آنان در برابر طالبان خبری در دست نیست. سقوط و واگذاری ولسوالیها، آسیبپذیری نیروهای ارتش از این وضعیت، عدم حمایت خیزشهای مردمی از سوی دولت و بیاعتمادی عمومی، وضعیت نگرانکنندهای را به وجود آورده است.
دولت باید به روشنی سخن بگوید. برنامه نهادهای امنیتی و دفاعی باید روشن باشد. فرصتهای صلح به دلیل تکرویها و خودخواهیها، یکی به دنبال دیگر از دست رفت. فرصتهای خلق اجماع نیز نقش بر آب شد و به پراکندهگی سیاسی نقطه پایان نگذاشت. اگر بگوییم که وضعیت کنونی محصول فرصتسوزیهای گذشته است، سخن باطلی نگفتهایم. اما حالا دیگر مجال فرصتسوزی و اشتباه باقی نیست. اگر دولت نیروهای ارتش را به درستی مدیریت نکند و برنامه مشخصی برای حمایت از خیزشهای مردمی روی دست نگیرد، فرصت مقاومت در برابر طالبان و سرکوب این گروه نیز از دست خواهد رفت. افغانستان لحظات سرنوشتسازی را سپری میکند.
اسحقعلی احساس
Comments are closed.