تنوع زیباست، بهخصوص تنوع قومی در یک کشور متمدن و پیشرفته میتواند سبب پیشرفت سریعتر آن کشور شود. اما در کشورهای در حال انکشاف داستان تنوع قومی و اثرات آن بر توسعه متفاوتتر است.
در اکثر کشورهای عقبمانده که معمولا همسایههای مداخلهگر نیز دارند، تنوع قومی و شکافهای هویتی میتواند سبب بروز جنگهای داخلی شدید شود. چون هویتهای قومی در منازعات داخلی پررنگتر میشود و در نتیجه اقوام کمتر خود را زیر چتر هویت ملی میبینند.
لذا به این نظرم که از منظر مطالعات توسعه، درج ۵۴ قوم جدید در تذکرههای برقی، ملتشدن ما را حداقل برای دو سه قرن دیگر هم به عقب میراند.
نمیدانم چرا سیاستمداران ما تاریخ نمیخوانند و یا میخوانند ولی برایشان مهم نیست افغانستان آینده چگونه و چقدر توسعهیافته باشد. جنگهای فعلی افغانستان در چنین اندیشههای کوچکی ریشه دارد. تا وقتی در اینگونه مسایل کوتهاندیشی کنیم و آینده برایمان مهم نباشد، افغانستان آباد و توسعه یافته نخواهد شد. تا وقتی به این شکافهای مهلک رسمیت بدهیم، هیچ نشست صلحی در دوحه و مسکو و استانبول، موفق نخواهد بود.
ریشه جنگ همینها و همینجا در ذهنهای بیمار است.
برای آن بهظاهر افغانانی که پاسپورتهای انگلیسی و امریکاییشان به جیبشان است و در مورد مهمترین مسایل کشور و مردم ما تصمیم میگیرند، چه فرقی میکند که ما شهروندان افغانستان چقدر در شکاف های قومی و جنگهای داخلی و خارجی بسوزیم.
آنها اصلا خود را متعلق به این جامعه نمیدانند و به اعتلای آن هم نمیاندیشند.
مگر همین شکاف های قومی نیست که در نیم قرن گذشته مسبب تباهی ما بوده است؟ مگر همین شکاف های قومی نبوده که ما را به یکی از عقب ماندهترین کشورهای دنیا تبدیل کرده است؟
چرا ما بهجای سیاستگذاری برای گذار از هویتهای کوچک قومی به هویت بزرگ ملی، برعکس عمل میکنیم و از ملت شدن و در نتیجه از توسعه میترسیم؟
جامعه علمی کشور نباید ساکت بنشیند.
این نوع برخورد میهنستیزانه از سوی تعدادی از مسوولین کشور به نفع کشور ما نیست. توسعه ما را به عقب میراند و مردم ما را بیشتر از هم دور میکند.
Comments are closed.