حامد کرزی؛ رییس جمهوری پیشین گفتهاست که نشست مسکو آغاز امیدواری آنان برای صلح بود. به گفته او، جانب افغانی و طالبان در این نشست هیچ اختلافی باهم نداشتند.
آقای کرزی که در مراسم بزرگداشت از بیست و چهارمین سالگرد کشتهشدن عبدالعلی مزاری؛ رهبر حزب وحدت اسلامی در کابل صحبت میکرد، گفت که با آغاز تلاشهای امریکا برای صلح و پایان جنگ در افغانستان، به همان جدیتی که مخالف عملیات جنگی این کشور در افغانستان بود، از این تلاشها حمایت میکند.
او افزود که انتظار دارد مذاکرات صلح با طالبان بهزودی با اشتراک «حکومت افغانستان» آغاز شود و از این طریق، مذاکرات همهشمول شود و افغانها به صلح پایدار برسند. در مذاکرات بعدی آنان با طالبان در قطر همه به شمول نماینده حکومت باید اشتراک کنند.
کرزی همزمان تاکید کرد که دستاوردهایی که در ۱۸ سال بهدست آمده، با آمدن صلح با مالکیت افغانها تضمین شده است و تغییری در آن وارد نمیشود.
خوش بینی های افراطی کرزی برای دستیابی به صلح با طالبان در شرایطی بیان می شود که همان مراسمی که او در آن، این سخنان را بیان کرد، دقایقی بعد مورد حمله راکتی قرار گرفت و مختل شد.
اگرچه مسؤولیت آن حمله را «داعش» بر عهده گرفته است؛ اما از نظر بسیاری از آگاهان امنیتی، داعش در افغانستان، وجود و حضوری مستقل از طالبان ندارد؛ بلکه نام دیگر طالبان است. بنابراین، حمله کابل به داعش نسبت داده شد تا روند صلح با طالبان، دچار آسیب نشود و وجاهت و مشروعیت اش را از دست ندهد. آن حمله را داعش برعهده گرفت تا سخنان افرادی مانند کرزی در توجیه جنایت های طالبان همچنان اهمیت و اعتبار و موضوعیت داشته باشد.
کرزی می گوید که در نشست مسکو، هیچگونه اختلافی میان جانب افغانی و گروه طالبان وجود نداشت؛ این در حالی است که شیرمحمد عباس استانکزی؛ مذاکره کننده ارشد گروه طالبان در مسکو، کمی پیش از برگزاری آن نشست، گفته بود که نیروهای مسلح افغانستان پس از صلح با طالبان، وجود نخواهند داشت و منحل خواهند شد. آقای استانکزی همچنین در همان نشست مسکو، صریحا اعلام کرد که قانون اساسی افغانستان را به رسمیت نمی شناسد؛ قانونی که از نظر طالبان «اسلامی» نیست و آن را غربیها نوشته اند. این در حالی است که پشتوانه اصلی آنچه اصطلاحا «دستاوردهای ۱۸ ساله» نامیده میشود، مفاد قانون اساسی در حوزه تقسیم قدرت، انتخابات، حقوق بشر، آزادیهای اساسی و مدنی، حقوق شهروندی و زنان و… است. با این وجود، کرزی به عنوان توجیهگر اصلی جنگآوری جنایتکارانه طالبان، هنوزهم میخواهد از ارزشها و اصول مترقی و بیبدیل و غیرقابل جایگزین قانون اساسی، چشم بپوشد و بقا و حیات و حضور و وجود نیروهای مسلح کشور را قربانی کند تا «برادران ناراضی» او بتوانند راهی ارگ قدرت شوند و بار دیگر بر افغانستان، سلطه پیدا کنند.
کرزی که در طول دوران حکمرانی طولانیاش، فرصتها، امکانات و ظرفیتهای ارجمندی را صرف صلح سازشکارانه با «برادران ناراضی»اش طالبان کرد، اکنون یکبار دیگر با طرح مجدد آرمان دیرینهاش مبنی بر آشتی با طالبان در سایه تغییر رویکرد امریکا به آن گروه، زبان به توجیه جنایت و جنگ گشوده و بر پروندههای سنگین و سیاه آن گروه، پرده فراموشی میکشد.
طالبان و کرزی، دو روی یک سکه هستند؛ زیرا یکی میجنگد و میکشد و جنایت میکند و بر همایشهای ملی و گردهماییهای مردمی و مناسبتهای اجتماعی و سیاسی، راکت پرتاب میکند، و دیگری با وقاحت و بیشرمی تمام، با استفاده از تریبون همان مناسبتها و همایشها به توجیه جنگ و تبرئه جنگآوران و تطهیر جنایتکاران میپردازد.
این در حالی است که اگر مراد از صلح با طالبان، صلح مبتنی بر عدالت است، یکی از کسانی که باید در شرایط پساجنگ، مورد مؤاخذه و محاکمه و مجازات قرار بگیرد، شخص حامد کرزی است؛ کسی که نزدیک به ۱۴ سال، بر فجیعترین جنایتهای تروریستی منسوب به طالبان، آگاهانه و عامدانه چشم پوشید و خون پاک هزاران قربانی بیگناه این جنایات را نادیده گرفت تا صلح قومی و سازش قبیلهای اش با طالبان را به کرسی بنشاند.
اما علیرغم همه خوشبینیها و امیدواریهایی که حول محور صلح با طالبان به وجود آمده، ماه عدالت همچنان در محاق خاموشی و فراموشی قرار دارد و هیچ امیدی به طلوع و تجلی آن نیست؛ چه اینکه اگر جز این بود طالبان همچنان نمیجنگیدند و راکت های مرگبار شلیک نمی کردند، و کرزی هم دست از توجیه جنگ و جنایت آن گروه برمی داشت و جانب حق و عدالت را می گرفت.
علی موسوی
Comments are closed.