جنگ را در افغانستان پایان دهیم
در ۱۴ سپتامبر ۲۰۰۱ کنگره بزرگترین چک سفید در تاریخ امریکا را به دولت داد و این صلاحیت را به دولت جورج بوش اعطا کرد تا در مبارزه با تروریستها از قوای مسلح استفاده کند. کنگره به دولت بوش اختیار داد تا با استفاده از نیروی قهریه به طالبان که یک نیروی بنیادگرای اسلامی حاکم بر کشور افغانستان بود و مغز متفکر حملات ۱۱ سپتامبر همان سال یعنی اسامه بن لادن را تحویل امریکا نداده بود؛ حمله کند. این طرح با رای اکثریت اعضای سنا و مجلس نمایندگان به جز یک رای مخالف تصویب شد. تنها رای مخالف متعلق به باربارا لی عضو دمکرات مجلس نمایندگان بود که در مخالفت با این طرح گفته بود: «شما دارید افغانستان را به یک «ویتنام» دیگر بدل میکنید.» لی تصریح کرده بود: «باید مراقب باشیم و نگذاریم یک جنگ بیانتها راه بیفتد که نه راه برون رفت از آنرا داریم و نه اصلا هدف مشخصی، ما نباید اشتباهات گذشته را تکرار کنیم.»
چند روز بعد، بوش در صحن کنگره حاضر شد و طی سخنانی گفت که برنامهاش این است که قدرتهای جنگی جدیدش را به میدان بفرستد. بوش گفت: «جنگ ما با ترور با القاعده شروع میشود اما به او ختم نمیشود.» بوش اعلام کرد: «این جنگ فقط زمانی تمام خواهد شد که تکتک گروههای تروریستی که دسترسی جهانی دارند، شناسایی شده، متوقف شوند و در هم شکسته شوند». ۱۷سال از آن تاریخ میگذرد. امروز قوای نظامی امریکا در ۸۰ کشور در شش قارهی جهان درگیر ماموریت مبارزه با تروریسم است. کل هزینهای که این ماموریت نظامی، جنگهای افغانستان و عراق و هزینههای جانبی آن شامل مراقبت از کهنهسربازان بر دوش امریکا تحمیل کرده است، طبق برآوردهای انجام گرفته تا پایان سال مالی ۲۰۱۹ به رقم ۵.۹ هزار میلیارد دالر خواهد رسید. تقریبا همه این پول قرض شده که با احتساب بهرهی آن، رقم این مبلغ بسیار بالاتر از برآوردهاست. جنگ با ترور، یک جنگ ابدی، طولانی مدت و جنگ صلیبی به خطا رفته نام گرفته است. این جنگ تا امروز جان نیم میلیون انسان را سرتاسر جهان گرفته است. دیگر دیر شده است تا باز هم به ارزیابی این جنگ بنشینیم. از سال ۲۰۰۱ تا به امروز بیش از ۲.۷ میلیون امریکایی در این جنگ حضور داشتهاند و از این تعداد، حدود ۷ هزار سرباز وظیفه و حدود ۸ هزار پیمانکار خصوصی کشته شدهاند.بالای ۵۶ هزار و۷۰۰ تن دچار جراحتهای جسمی شده و تعداد بیشماری هم دچار جراحتهای روحی شدهاند. بیش از یک میلیون امریکایی دچار معلولیت جنگی شدهاند و از دپارتمان امور کهنهسربازان مستمری دریافت میکنند. در راه اثبات این اعتقاد که میگوید «باید بیرون از مرزها جنگید تا جلوی خونریزی داخل کشور گرفته شود»، چه خونها که ریخته نشد و چه پولهایی که صرف نشد.
بوش در سال ۲۰۰۴ گفت: «ما داریم با نیروی نظامیمان با این تروریستها در افغانستان و عراق و ماوراء آن میجنگیم تا با آنها در خیابانهای شهرهایمان برخورد نکنیم». اما ‘نفرت’ و ‘نفرتپروری’ مرز نمیشناسد. کاملا صحیح است که از ۱۱ سپتامبر به این سو، دیگر هیچ گروه تروریستی حملهی مرگبار در داخل امریکا انجام نداده است اما این ایدئولوژی تروریستها بوده که در همین مدت در داخل خاک امریکا ۲۰۰ حمله مرگبار انجام داده است. اتفاقا شماری از همین حملات را امریکاییهایی که تحت تاثیر همین تفکر بودند؛ انجام دادهاند. دونالد ترمپ با این دستورکار روی کار آمد که یکی از اولویتهای درجه اولش کنترل کردن ماجراجویی نظامی امریکا در بیرون از مرزها و نیز معطوف کردن منابع محدود کشور بر اولویتهای استراتژیک بود. درست است که سیاست خارجی ترمپ در بسیاری از عرصهها، اگر باخت به خود نبوده حداقل غیرعقلایی بوده است. اما، همین سیاست خارجی به ویژه در این مورد خاص یعنی در محدود کردن مشارکت امریکا در نبردهای جهانی که بی در و پیکر هم هستند؛ کاملا عاقلانه عمل کرده است. اوباما هم همین عقیده را داشت. از نو سنگر ساختن؛ مستلزم از اول شروع کردن همه چیز است. افغانستان بیش از ۱۷ سال است که درگیر یک جنگ بیانتهاست. در این جنگ، امریکا نه استراتژی خروج دارد و نه یک هدف متمرکز. در اوج درگیر بودن ناتو در افغانستان در سال ۲۰۱۱ یعنی حول و حوش زمانی که بن لادن در پاکستان کشته شد، افزون بر ۱۳۰ هزار سرباز از ۵۰ کشور جهان در افغانستان مشغول جنگیدن با طالبان بودند و همزمان ارتش ملی افغانستان را هم میساختند و آن را تربیت میکردند که بتواند روی پای خود بایستد. امروز تعداد این سربازان به ۱۶ هزار تن تقلیل یافته و عدد کشورهایی که نیروی ناتو در افغانستان را تشکیل میدهند نیز به ۳۹ کشور رسیده است. بالای ۱۴ هزار تن از این سربازان امریکایی هستند. ماموریت این نیروها امروز بیش از آنکه رزمی باشد، آموزشی است. با وجود این کارزار افغانستان و اینهمه تغییر و تحول در این جنگ ۱۷ ساله، اما شوربختانه در گزارش ۴۲ صفحهای جامعهی اطلاعاتی امریکا از مجموعه تهدیدهای پیش روی امریکا، هیچ اشارهای به این جنگ مهم نشده است جز یک پاراگراف که این جنگ را؛ یک «بن بست» خطاب میکند. هیأت تحریریه نیویورک تایمز همیشه از جنگ افغانستان حمایت کرده و از کشورهای عضو ناتو بابت کمکاریشان در این زمینه و عدم اعزام نیروی کافی به این کارزار انتقاد کرده است. ما همیشه منتقد دولت بوش بودیم که چرا هیچگاه طراحی بعد از جنگ ندارد و همهی منابع لازم را صرف جنگ عراق میکند. روی کار آمدن دولت منتخب اشرف غنی مایهی دلگرمی است اما ناکارآمد است. تاکتیکهای نظامی به خدمت گرفته شده در افغانستان که جان انسانهای بیگناه بیشماری را گرفت؛ مورد انتقاد است. ادعاهای پنتاگون در مورد پیشرفت جنگ و نزدیک بودن موفقیت؛ قابل تردید است. اوباما هم قول خاتمه دادن به جنگ افغانستان و عقبنشینی از این کشور را میداد. ترمپ همیشه خواهان پایان دادن به این جنگ بوده است. او پیش از ریاست جمهوری هم در سال ۲۰۱۲ گفته بود که این جنگ به سود منافع ملی کشور نیست. اما وقتی روی کار آمد، مشاوران نظامیاش او را قانع کردند حضور نظامی در افغانستان را تقویت کند. آن طرح، «برنامه پیروزی» نام داشت و ترمپ میگفت که هدفش این است که طالبان و سایر گروههای تروریستی را ماهرانه در هم خواهد شکست. امروز همهی آن امید؛ به یأس تبدیل شده است. جنگ به نقطهی بنبست رسیده و هیچ امیدی به آن نیست. تنها هدفی که این ماموریت نظامی بدان دست یافت، اجرای عدالت در مورد بن لادن بود که حاصل آمد. سایر اهداف اظهار شده اعم از ساختن دولتی که بتواند متکی به خود بماند، مراقبت از مردم و مبارزه با دشمنان مردم؛ امکان وقوع ندارند. این اهداف منحصرا’ فقط وقتی محقق شدنی است که امریکا از منابعی استفاده کند که دوست ندارد بر رویشان سرمایهگذاری نماید. عقب نشینی؛ هیچگاه یک استراتژی نیست. اما میتوان در مورد عقبنشینی نیروهای ناتو تصمیم گیری و آن را سازماندهی و اجرا کرد قبل از آنکه سال به پایان برسد. قبل از آنکه جانهای زیادی از بین بروند و قبل از آنکه آرمان اصلی جنگ گم شود. فقط در سال ۲۰۱۹ دو نیروی رزمی امریکا در افغانستان کشته شدهاند. در سال ۲۰۲۰ نباید هیچ سرباز امریکایی در این کشور جان ببازد. گفتوگوهای دلگرمکنندهای میان امریکا و طالبان به جریان افتاده که به درستی از آن به عنوان “تسلیم شدن نیروهای بین المللی از طریق مذاکره” لقب دادهاند. گفتوگوها بدون حضور دولت افغانستان برگزار میشود چون طالبان این دولت را قبول ندارد و آن را عروسک ساخت امریکا مینامد. اگر ناتو از افغانستان بیرون برود، دیگر فکر اجرا شدن هر پیمانی با طالبان را باید بکلی از سر بیرون کرد. هر بحثی پیرامون عقبنشینی صورت گیرد، باید این مهم را به وضوح هم برای طالبان، هم برای دولت کابل و هم برای کشورهای همسایه روشن کند که چنانچه این اجازه به افغانستان داده شود یک بار دیگر به پایگاه تروریسم بین الملل تبدیل شود، امریکا بازخواهد گشت و این تهدید را بهطور کل از ریشه بر خواهد کند. طالبان هزینهی بسهنگفتی برای لنگرگاه بودن بن لادن پرداخت کرده است و هر نقشی در آینده داشته باشد؛ یقینا اشتباهات گذشته را تکرار نخواهد کرد تا باعث شود امریکا به افغانستان برگردد. خروج امریکا؛ تنها نقطهی نظر مشترک همه طرفهای درگیر در جنگ افغانستان است. اکثریت مردم امریکا هم همین را میخواهند.
اگر ترمپ این جنگ را تا پایان امسال به انتها نرساند، امکان دارد کنگره وارد عمل شود و همچون سال ۲۰۰۱ دوباره مجوز استفاده از نیروی زور را تصویب کند. اما این بار کنگره باید در صدور چک سفید امضا برای ریاست جمهوری، تجدید نظر کند. هیچ کس اینقدر ساده لوح نیست که ادعا کند عقبنشینی حتی در قالب یک توافق اوضاع افغانستان را در کوتاه مدت بهتر خواهد کرد. چه بسا که این خروج، یک جنگ داخلی خونین در کشور به راه بیاندازد چون هم دولت کابل ضعیفتر خواهد شد و هم ارتش و در عوض؛ این جنگسالارانند که عرصه را برای تاخت و تاز بیشتر پیدا خواهند کرد و قدرت خواهند گرفت. جنگ داخلی با ریخته شدن خونهایی هرچه بیشترهمراه خواهد بود. راه افتادن سیل پناهجویان، قطع کمکهای بین المللی و فلج شدن قوای مسلح افغانستان از دیگر نتایج آن است
و اما زنان
زنان افغانستان که در دوران جنگ اوضاع رقتباری داشتهاند؛ حالا با خطر جان گرفتن دوبارهی طالبان و سقوط دولت؛ به وحشت افتادهاند. زنان افغان هراس دارند که با به قدرت رسیدن طالبان؛ رژیم بربریت دوران جاهلیت طالبان که پیش از سال ۲۰۰۱ بر کشور حکمرانی میکرد، دوباره گلوی مردم را خواهد فشرد. همسایگان و بازیگران منطقهای: با عقبنشینی امریکا، مسلما کشور دوباره ناامن و بیثبات خواهد شد. آنجاست که هم خود افغانها و هم طالبان و هم بازیگران منطقهای اعم از پاکستان، روسیه، ایران، هند و چین فرصت را بهدست خواهند آورد و با هم برای یافتن یک راه حل برای بازگرداندن ثبات به افغانستان کار خواهند کرد تا مبادا کشور تبدیل به پایگاه منطقهای تروریستها شود. اگر راه حل مورد نظر این باشد؛ آنگاه یک سری از حقوق مدنی مردم که در این سالها احقاق شده است، حفظ خواهد شد. کشور از گزند هجوم تروریستها در امان خواهد ماند و این؛ به نفع همه طرفهاست. سزاوار است نسلهای آینده کنکاش کنند چرا امریکا؛ نه رهبرانش اعم از سه رییسجمهور، نه ژنرالهایش، نه وزارت خارجهاش؛ نه کنگرهاش و نه کاخ سفیدش هیچ کدام نتوانستند یک استراتژی برای ختم این قائله پیدا کنند. سزاوار است همهی مردم امریکا به خصوص رسانههای خبری؛ کنکاش کنند چرا اینقدر سادهلوح و زودباور و منفعل بودند که تصور میکردند، امریکا بهتر است این طولانیترین جنگ را در تاریخ خود ثبت نماید. به حق باید از قوای مسلح کشور قدردانی کرد. این گناه به گردن سربازان نیست که کشور آنها را به ماموریتی بیحاصل فرستاد. این گناه به گردن سربازان نیست که کشور وقتی احساس کرد این جنگ ره به ناکجا آباد میبرد؛ همانجا مسیر را عوض کند، اما نکرد. به خاطر داشته باشیم؛ طولانیترین جنگ امریکا، حاصل بزرگترین محاسبهی غلط بود. به خاطر داشته باشیم؛ جنگ خارجی یک واکسن در برابر تروریسم بین الملل نیست. به خاطر داشته باشیم؛ عدد همهی گروههای تروریستی اسلامگرا در سرتاسر جهان از سال ۲۰۰۱ تا به امروز چند برابر شده است. در پارهای موارد، دخالت نظامی امریکا زمینهساز آن بوده است. نزدیک به دو دهه از حملات تروریستی در داخل و خارج امریکا و به دست مهاجمان بومی و بیگانه میگذرد.
تایلر هکس، ترجمه اکبر گنجی
Comments are closed.