وب سایت خبر گزاری عقاب نیوز | Oqab News
عقاب نیوز، خبرگزاری عقاب | Oqab News

شناسنامه مختصر شاعران معاصر افغانستان/ مرحوم عبدالقیوم حازن

1- نام و تخلص:
عبدالقیوم(حازن)
2- نام پدر: مولاداد آهنگر
3 -سال و محل تولد: سال 1302 هجری خورشیدی در قریه آهنگران ولسوالی دوشی ولایت بغلان چشم به جهان گشود و در دهم اسد 1379 چشم از جهان فرو بست.
4- تحصیلات: دولتی- خصوصی نیمه تمام
5- فعالیت های فرهنگی: آموزگار، شاعر و مدرس قرآن و آموزه های دینی بوده، در سال 1347 به اجبار شغل رسمی آموزگاری را ترک نموده و به حیث مامور پروژه سرک سازی شبرغان – میمنه مربوط وزارت فواید عامه شامل خدمت میشود و الی سال 1365 به ترتیب در پروژه سرک سازی شبرغان – میمنه، انتقال گاز شمال و ریاست ذغال سنگ شمال خدمت مینماید. و در این سالها آگاهانه با سروده های خود به دفاع از حقوق انسانی کارگران، دهقانان و زحمتکشان کشور میپردازد. او از سال 1365 الی اسد 1377 مدتی در کانون نویسنده گان و شعرای بغلان و بعد در ریاست مطبعه دولتی بغلان کار می نماید. یکی از مجموعه های شعری و آماده به چاپ وی به سرقت برده شده و مجموعه دیگری شعری اش بعد از وفاتش از سوی پسرانش تحت عنوان(گلبرگ های آرزو ) سال 1388 خورشیدی اقبال چاپ یافته است و سروده های حازن در نشریات جوزجانان، بیدار، اتحاد و انیس بار ها به چاپ رسیده است.
6 – حالت مدنی:متاهل
7- نمونه های کلام:
این مسکنِ کس نیست طلسماتِ جهان است
صد حیف که اولاد بشر دل نگران است
این زالِ کهن داد به یغما همه کس را
اندر پى ما بـسته کمر روز و شبان است
این «اژدر» افسرده که نفس است ورا نام
چون درتنِ هرکس بود و لیک نهان است
هردم ره دل را زندآن خاینِ غدار
در بردن ایمان و یقین نیز دوان است
ازجاده کشد آنکه ندارد خبر از حق
مردود خداء روسیه، فرعون زمان است
بدرود کن از خانۀ دل حرص و هوا را
فرزند خلف نیست که بیجاده روان است
حارص نبود بندۀ حق پیرو عقلش
گویند ورا چشم بدستِ دیگران است
منشین به جهودانِ جهان ناقصِ عقلند
هم صحبت ناجنس بسا نقص و زیان است
درکشور تن عقل بود رهبرِ انسان
گردن مکش از عقل که او مونس جان است.
ناوک دلدوز
سرها تهى ز معضله بى شور تا به کى؟
جسمى بسان دخمۀ تیمور تا به کى؟
از زخمهاى ناوک دلدوز ارتجاع
قلبی بسان خانه زنبور تا به کی؟
تحت فشار یوغ ستم پیشه گان قوم
زار و زبون و مضطر و مقهور تا به کى؟
در آستان خان و خدایان شهر و ده
خدمت گذار و چاکر و مزدور تا به کى؟
تحت الشعاع تاجر و ملاک سودخوار
چون پاسبان و بندۀ منفور تا به کى؟
تاکى اسیر پنجۀ درنده گان شدن
یا میخزى به گوشۀ چون مور تا به کى؟
از ظلم بیکرانه یک مشت مفت خوار
روز تمام چون شب دیجور تا به کى؟
غارتگران تشنه به خونهاى ما چوگرگ
اندر قباى بره یی مستور تا به کى؟
آنانکه ضد نهضت مردم قیام کرد
در قصرو کاخ و بنگله معمورتا به کى؟
از حاصل د هاقین و بازوى کارگر
مست از شراب و بادۀ انگور تا به کى؟
کو خورد و نوش و زنده گى و ملک و جای ما
ما از حقوق آدمیت دور تا به کى؟
برخیز قلب و دیدۀ خوابیده برگشا
قلب فگار و دیدۀ بى نور تا به کى؟
عمرى به احتیاج و غرابت بسربریم
خوار و مریض و حازن و رنجور تا به کى؟

Capture.JPGc

Comments are closed.