وب سایت خبر گزاری عقاب نیوز | Oqab News
عقاب نیوز، خبرگزاری عقاب | Oqab News

برای صلح پایدار تلاش جدی شود/ عتیق الله مخدوم

در این مقاله به بررسی مواردی می پردازیم که بتواند مارا در رسیدن به یک صلح پایدار و دایمی و یک زندگی مسالمت آمیز کمک نماید، و روشهای را که به معرفی گرفته ایم چنانچه از سوی دولت و مردم افغانستان به درستی بکار گرفته شود، می تواند به توقف جنگ و خشونت کمک نموده و مبنای یک زندگی مسالمت آمیز قرار گیرد. منظور از صلح صرف پایان دادن به جنگ و ختم در گیری نبوده، بلکه پایان دادن به هرگونه خشونتی است که به موجب تفاوت ها و اختلافات عقیدتی، دینی، نژادی، اختلاف در منافع، منازعه برسر قدرت یا به موجب ترس از یکدیگر و احساس ناامنی پدید می آید.
در افغانستان، تا کنون تلاش هایی که برای تامین صلح از سوی دولت و نیرو های خارجی صورت گرفته بیشتر روی پایان دادن به جنگ متمرکز بوده و مشخصاً با یک گروه (گروه طالبان) سروکار داشته اند، که متاسفانه این تلاشها با وصف هزینه های هنگفتی که در این راستا به مصرف رسیده، نتیجه ی قناعت بخشی از خود نشان نداده است. شورای عالی صلح افغانستان که به دستور حامد کرزی و با انتخاب افراد و شخصیت های سیاسی و با نفوذ افغان تشکیل شد تا زمینه برقراری گفتگو و مذاکره با مخالفین مسلح دولت افغانستان و از جمله گروه طالبان را مهیا کند، تا هنوز به موفقیت چشمگیری دست نیافته است.
طالبان همواره تلاش کرده اند تا خود را به عنوان یک گروه مذهبی معرفی کرده و تمامی جنایات خود را از دید شرعی توجیه کنند. این مورد شاید دولت را به فکر این مسئله اندازد (چنانچه انداخته است) تا در مصالحه با طالبان، از گزینه علمای دینی کار بگیرند. ولی شواهد و قراین نشان میدهد که طالبان با آنچه که در دوران حکومت خود در افغانستان انجام دادند و آنچه را که امروز انجام میدهند، با هیچ یک از مذاهب اسلام سازگاری نداشته .
این که طالبان از کجا برخاستند و دستان چه کسانی در تشکیل این گروه دخیل بوده اند و از سوی چه کسانی حمایت می شوند، خود بحثهای مستقلی اند که هرکدام نیازمند بررسی جداگانه است، و تمامی این موارد در پروسه صلح طالبان بی تاثیر نخواهند بود.
مسئلهء دیگری که نباید از نظر دور داشت این است که، برای ایجاد صلح دایمی باید به دیدگاه ها و آرای مردم نیز توجه صورت گیرد. و چنانچه مردم از مصالحه با طالبان راضی نباشند، افغانستان عملا در بحران دیگری داخل خواهد شد. یکی از خواستهای اجتناب ناپذیر طالبان که هیچ گاه از این خواست خود پا پس نگذاشته اند، مخالفت سرسختانه آنها با حقوق زن و حضور زن در صحنه های سیاسی است. این در حالی است که، تحقیقی که از طرف گروه تحقیق و دفاع از حقوق بشر صورت گرفته است، نشان می دهد که 91 فیصد مصاحبه شوندگان به این باور بودند که اگر طالبان حضور زنان را در انتخابات و صحنه های سیاسی به رسمیت نشناسند، دولت نباید با طالبان مصالحه کند.
بلند بردن سطح آگاهی جامعه:
بسیاری از مشکلاتی که در طول تاریخ دامنگیر مردم افغانستان شده و در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی تاثیر سوء گذاشته است، پائین بودن سطح آگاهی و سطحی بودن بینش سیاسی و اجتماعی آنان است. و همین امر باعث شده است تا مردم و دولت افغانستان نتوانند در مقابله با چالشهای که فرا روی شان قرار گرفته اند، رویکرد پویا و راهکار سالم و کارآمد در پیش گیرند.
تجارب کشورهای جهان وتاریخ پیشرفت و ترقی ممالک دنیا به وضوح ثابت کرده است، تا زمانی که زیربنای فکری جامعه درست پی ریزی نشود، نایل شدن به یک زندگی آرام و مرفع و رسیدن به صلح دایمی و سراسری ناممکن است، و دیگران در مورد سرنوشت او تصمیم می گیرند. اینجاست که آزادی از انسان سلب می گردد.
در یک جامعه اسلامی مانند افغانستان، برای تشکیل اتحاد و یکپارچگی، از دو طریق باید وارد عمل شد و افراد جامعه را از دو مسیر بسوی وحدت فراخواند. یک مسیر مسیریست که از میان هنجارهای فرهنگی ونیز بینش و جهان بینی افراد جامعه می گذرد. وتمامی راهکارهایی که در این راستا اتخاذ می شود با در نظر داشت سطح آگاهی افراد و با توجه به ارزشهای فرهنگی جامعه طرح و برنامه ریزی می شود. چنانچه اگر لازم شود سنت های ناپسند جامعه را کنار زده و ارزشهای جدید فرهنگی را به وجود می آورد. از طرف دیگر سطح آگاهی افراد جامعه را بالا میبرند تا خود افراد توانایی تشخیص آنچه را که به منافع همگان است، داشته باشند و از مواردی که منافع عامه را به خطر می اندازد جلوگیری کنند.
مسیر دومی که برای رسیدن به وحدت باید از آن عبور نماییم، از میان باورهای دینی مردم می گذرد و در تلاش آن است تا مردم را از لحاظ دینی و عقیدتی مورد توجه قرار داده و با تذکر مسئولیت های دینی و ایمانی افراد، آنها را بسوی وحدت و اتفاق تشویق و ترغیب می نماید. زیرا اسلام دین صلح است وهمواره مسلمانان را به اتحاد و برادری فراخوانده است. چنانچه علمای دینی ازصمیم قلب و بدون در نظرداشت منافع شخصی و قومی در این راستا گام بردارند و از هیچگونه تلاشی دریغ نورزند، این گزینه مناسب ترین راهکار برای تشکیل وحدت ملی و در نتیجه تامین صلح سراسری در افغانستان خواهد بود. زیرا جامعه افغانی یک جامعه مذهبی بوده و انعطاف پذیری زیادی در برابر علمای دینی از خود به خرچ می دهند.
باید یاد آور شد که علمای دینی باید اول اختلافات درونی خویش را حل نمایند، تا بتوانند یکپارچه و متحد و به دور از اختلافات مذهبی در کنار همدیگر برای وحدت ملی وایجاد فضای برادری در کشور کار نمایند. وحدت میان علمای اسلامی باعث وحدت مسلمانان می شود، و رمز موفقیت، عظمت و پیشرفت مسلمانان در اتحاد علمای آن نهفته است.
در افغانستان متاسفانه تا هنوز کارنامه درخشانی از علمای دینی دیده نشده و حتا بیشتر اختلافات و کینه توزی ها در میان اقوام مختلف افغانستان ریشه در فتواهای علمای دینی داشته اند. و چنانچه برای تشکیل وحدت ملی از گزینه علمای دینی استفاده صورت گیرد،
احزاب سیاسی، انجمن های فرهنگی و نهادهای که تا کنون سر برافراشته اند، بیشتر بر مبنای اشتراکات قومی و مذهبی شکل گرفته اند و به هیچوجه پروسه وحدت ملی را تسریع نمی بخشد. ما برای تشکیل وحدت ملی ضرورت به نهادها، انجمن ها و گروه های داریم که افرادی از اقوام مختلف صرف نظر از هر نوع وابستگی های نژادی، قومی و مذهبی در آن حضور داشته و برای اهداف مشترک ملی مبارزه نمایند.
نکته دیگری که در تشکیل وحدت ملی مارا یاری می رساند ترویج ازدواج های فراملیتی است. زیرا افغانستان کشوری است که پیوندهای قبیله ای، خویشاوندی و قومی در میان جوامع آن بصورت تقریبا یکسان، از اهمیت زیادی برخوردار است، و مردم آن احترام خاصی را به این نوع پیوندها قایل است. ساختار خانواده در این کشور طوریست که موجودیت یک رابطه کوچک خانوادگی در میان دو خانواده، می تواند از بروزمشکلات و ناهنجاری های زیاد اجتماعی، که ممکن بود در اثر عدم این رابطه بوجود آید، جلوگیری کند. و این گراف در صورتی که هر خانواده را به یک قبیله و یک قوم مشخص منسوب بدانیم، سیر صعودی خواهد کرد. هرچند باتوجه به مواردی که در پیوند با مسئله قومیت در افغانستان مطرح نمودیم، این رویکرد، سدهای بیشماری راپیش رو خواهد داشت، ولی ناممکن به نظر نمی نماید و موجودیت دانشگاه ها و مراکز فرهنگی این امید واری را بیشتر ساخته است.
نقش رسانه ها در ایجاد صلح:
با توجه به عصری که در آن قرار داریم و دانشمندان علوم ارتباطات به آن لقب انفجار اطلاعات داده اند، صحبت از تاثیر رسانه ها برافکار عامه، به توصیفی شباهت دارد که در برابر چشمان بینای کسی در وصف آفتاب سخن گوییم ودرخشش و روشنایی آن را به معرفی گیریم. ولی از آنجا که مردم افغانستان از لحاظ سیاسی در وضعیتی بدی قرار دارد و ازطرف دیگر دید مردم و حتی دید دولت مردان این کشور نسبت به رسانه ها و فعالیت های رسانه ای، جانبی و سطحی وحتی بدبینانه می باشد، نیاز است تا رسانه ها و فعالیت های رسانه ای را به صورت درست و واقعی آن به معرفی گرفته و در بوجود آوردن وحدت ملی، صلح و امنیت سراسری و تشکیل یک جامعه مدنی، با بکار بستن روشهای درست، از آن کمک نمایم. زیرا وسایل ارتباط همگانی یا رسانه ها از آغاز پیدایش، وظایف فرهنگ سازی، بسیج وسازماندهی مردم در جهت اهداف خاصی را عهده دار بوده است.
رسانه و هنر سینما به عنوان بهترین ابزار برای تاثیرگذاری روی افکار عمومی به شمار می روند که در حال حاضر از سوی دولتها ونهادهای مختلف دولتی و خصوصی برای تاثیر گذاشتن بر افکار عمومی، به منظور رسیدن به مقاصد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و غیره…، مورد استفاده وسیع قرار می گیرد.
تاثیر پیام های رسانه ای و به خصوص فلم های هنری، چنانچه با در نظر داشت نیازهای مختلف جامعه تهیه گردد، گاهی چنان قوی و اثرگذارند، که می تواند افراد جامعه را در تخیل برای یک زندگی بهتر و درک بهتر از انسانیت کمک نموده و آنهارا با شیوه های جدید زندگی آشنا سازد. زیرا جامعه برای تغییر و تحول نیازمند آگاهیست و این آگاهی فقط از طریق رسانه هاست که می تواند در مقیاس وسیعی انعکاس یابد.
از آنچه که در بالا مورد بحث قرار گرفت میتوان چنین نتیجه گیری کرد که رسانه ها به عنوان نهادهای اثرگذار بالای افکار عامه، خدمتی بزرگی میتواند در ایجاد امنیت سراسری، تقویت دموکراسی، تحکیم مبانی صلح، ترویج ارزشهای دموکراتیک و تشکیل اتحاد و یکپارچگی میان ملیت های مختلف، انجام دهد. البته این امر زمانی جامه عمل می پوشد که دولت، فعالیت های رسانه ای رسانه های ملی را مطابق به نیازمندی های جامعه برنامه ریزی نموده و تلاش نماید تا رسانه های خصوصی را نیز به این امر تشویق نماید.
peace12

Comments are closed.