از جنایت مرگبار (میانمار) تا سکوت مرگبار جهانی!
میانمار کشوری است در آسیای جنوب شرقی. این کشور از شمال شرقی با چین، از شرق با لائوس، از جنوب شرقی با تایلند، از غرب با بنگلادش و از شمال غربی با هند مرز مشترک دارد و از جنوب غربی با خلیج بنگال و از جنوب با دریای آندامان محصور است. میانمار با مساحت ۶۷۸۵۰۰ کیلومتر مربع دومین کشور بزرگ آسیای جنوب شرقی است.
میانمار طبق آخرین آمار به دستآمده جمعیتی بالغ بر ۵۵ میلیون نفر دارد و ۷۰ درصد مردم میانمار بودایى هستند. در سال ۱۹۸۲ قانون حقوق شهروندی به تصویب رسید که به واسطه این قانون از میان ۱۴۴ اقلیت موجود در میانمار ۱۳۵ اقلیت حق شهروندی دریافت کردند و ۹ دسته از اقوام اقلیت از حق شهروندی محروم شدند. بزرگترین این اقلیتها، قوم روهینگیا Rohingya است. روهینگیا ۴% جمعیت میانمار را تشکیل میدهند و بیشتر در ایالت راخین در سواحل غربی میانمار ساکن هستند. آمار رسمی جمعیت روهینگیا ۶ میلیون نفر است اما طبق آمار غیررسمی جمعیت این قوم که صد در صد آنها مسلمان هستند به ۸ میلیون نفر میرسد.
اکنون این اقلیت مسلمان توسط ارتش میانمار به کمک بوداییهای تندرو در معرض نسلکشی و کوچ اجباری مواجه اند.
جنایت بینظیری که در حال حاضر در میانمار جریان دارد، پشت وجدان هر انسانی را خم میکند، اما جالب این است که نه تنها نهادها و مجامع بینالمللی مدعی مرزبانی و دفاع از حقوق بشر، در برابر آن سکوت مرگبار پیشه کردهاند، بلکه کشورها و دولتهای اسلامی مدعی دفاع از مظلوم نیز لب فرو بسته و با چشمان باز و بیدار، تماشاگر نسلکشی مسلمانان مظلوم میانمار هستند. حتا سازمان همکاریهای اسلامی نیز که مصرف و مؤثریت دیگری ندارد، از صدور بیانیه محکومیت این فجایع خودداری ورزیده است.
اینگونه نیست که دنیای مدرن و اطلاعاتی امروز که عطسه نابههنگام بزی را سریعا پوشش رسانهای میدهد، از آنچه در میانمار میگذرد، ناآگاه و بیخبر باشد، پس دنیای متمدن، جامعه حقوق بشری و سازمانهای به اصطلاح مدافع ارزشهای دموکراتیک و مدنی را چه شده است که این جنایت بیسابقه انسانی را با سکوت مبهم و معنادار برگزار میکنند؟
در میانمار زنان و کودکان را زنده زنده میسوزانند، منازل و مزارع مسلمانان را آتش میزنند، آنان را از سرزمین آبایی و اجدادی خود بیرون میرانند، به زنان و دختران شان تجاوز دستهجمعی میکنند، اما همهچیز در میانمار طوری رقم میخورد که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است.
سکوت سیاه و سنگین رسانهای دنیای مدرن، و خاموشی مرگبار و معنادار سران و سکانداران نهادهای جهانی و به ویژه سازمانهای حقوق بشری شرق و غرب در برابر حجم کوهوار مصایب و فجایع جاری در میانمار، تنها از کی حقیقت عمیقا تلخ و دردناک پرده برمیدارد، و آن دروغگویی انسان مدرن و متمدن کنونی است.
انسان امروز، آنچنان در انسانگرایی مبتنی بر کرامت و حقوق مختلف و به ویژه حق حیات افراط میکند که گویی ورای انسان چیز دیگری در پهنه هستی وجود ندارد. از نظر کنوانسیونها و اعلامیههای جهانی ممهور به مهر سازمان ملل متحد، به عنوان معتبرترین نهاد جهانی هیچ چیز به اندازه انسان برخوردار از حق حیات و سایر حقوق انسانی نیست؛ اما کارنامه همین سازمان جهانی در دفاع از انسانهای مظلوم سراسر عالم، مخصوصا مسلمانان بیپناه و پشتوانه میانمار، سراسر سیاهی و تباهی است.
این البته لکه ننگی نیست که دامن سازمان ملل متحد و نهادهای جهانی مدافع حقوق بشر را بگیرد، مدعیان دفاع از مظلوم در دنیای اسلام نیز کارنامهای بهتر از سازمانها و نهادهای غربی مدافع حقوق بشر ندارند.
در دنیای اسلام دو کشور ایران و عربستان به عنوان دو رقیب مدعی رهبری جهان اسلام، در قبال جنایات ارتش میانمار علیه مسلمانان روهینگیا سکوتی مرگبارتر از مجامع غیراسلامی بینالمللی در پیش گرفتهاند.
این نشان میدهد که آنان تنها در موارد و مواقعی دست به کار میشوند که منافع ملی خود را در معرض خطر ببینند. رویارویی این دو کشور اسلامی بر سر سوریه و یمن، دو نمونه آشکار از سیاست شیطانی و ضدانسانی شان است. مقامات ایرانی به صراحت تأکید میکنند که جنگ سوریه در پوشش دفاع از مقدسات مذهبی، برای جلوگیری از رسیدن آن به درون مرزهای جمهوری اسلامی است.
به بیان دیگر این جنگ از آن جهت مقدس است که منافع جمهوری اسلامی ایران را تأمین و تضمین میکند، اما دفاع از مسلمانان میانمار، از آن جهت که توجیه ملی ندارد، توجیه دینی و مذهبی هم ندارد.
این وضعیت در یمن هم با تجاوز و کودککشی آل سعود به گونهای دیگر و در چارچوب استراتژی مهار افزونهخواهیهای جمهوری اسلامی برای توسعه هژمونی سیاسی ـ مذهبی خود، بحران و مصیبت میآفریند. اما همین عربستان مدعی امالقرایی جهان اسلام، که همزمان به تولید و تسلیح انواع گروههای افراطی و تکفیری میپردازد، در مقابل مظالمی که بر مسلمانان میانمار میرود، مثل یک مرده متعفن، خاموشی اختیار کرده است.
چرا عربستان به سرکوب جنبش حوثی در یمن، که علیه دیکتاتور کشورش قیام کرد و هیچ ارتباطی به عربستان نداشت، مبادرت ورزید؟ چون احساس میکرد با به قدرت رسیدن این گروه متمایل به ایران، باید شاهد قربانی شدن منافع منطقهای خود در پای جمهوری اسلامی باشد، اما در میانمار، از آن جهت که نسلکشی مسلمانان هیچ تعارض و تناقضی با منافع آل سعود ندارد، ضرورتی نمیبیند که به دفاع از قربانیان مسلمان در مقابل بوداییان تندرو برخیزد.
پس منصفانه آن است که انتظار مان از مجامع و مراکز جهانی مدعی دفاع از حقوق بشر را به حداقل برسانیم وقتی که میبینیم مدعیان رهبری جهان اسلام، در مقابل نسلکشی مسلمانان میانمار، روزه ننگین سکوت میگیرند!
Comments are closed.