وب سایت خبر گزاری عقاب نیوز | Oqab News
عقاب نیوز، خبرگزاری عقاب | Oqab News

یادی از بزرگ مردان جهاد

تاریخ جهاد پر از خاطرات بزرگمردانیست که روزی رستم داستان روزگار خویش بوده اند و فراز و فرود های پهنه های جهاد، این دریا دلان را با وصف فرسنگ ها دوری چنان به هم نزدیک ساخته بود که فریاد رسای یکی از دورترین سنگر ها، به گوش جان دیگری طنین می انداخت. در دهه شصت (1360) هـ ش اختلاف نظر بین دوتن از سروران جهاد (ذبیح الله مسؤل جبهات جمعیت اسلامی و برادر امیر گل یکی از قوماندانان حزب اسلامی) بلخ باستان پیدا میشود عناصر مفسد و دست نشانده جنجال را دامن میزنند ورنه هر دو طرف خواهان درگیری نبودند امیر گل رخنه در صفوف جهاد را کار دشمنان اصلی دانسته، روزی در جمع همسنگرانش برای حل این مشکل از بارگاه رب العزت طلب کمک می نماید.
یاران جهادش که از حسن روابط سید منصور آغا و استاد ذبیح الله آگاهی داشتند، پادر میانی آغا صاحب را مؤثر دانسته، برایش مشوره میدهد تا برای ختم منازعه از وی استمداد وکمک جوید، قرار اظهار آغاصاحب نور آغا برادر سید منصور حسینیار، پیشینه روابط استاد ذبیح الله و سید منصور آغا برمیگردد به زمان حکومت ظاهر و داؤد. در آن زمان که استاد ذبیح الله به اسم اصلی عبدالقادر در لیسه باختر به حیث معلم ایفای وظیفه مینمود بنابر محبت و اخلاصی که فی مابین ایشان وجود داشت، گاه گاهی به منزل آغا صاحب واقع ولسوالی دوشی ولایت بغلان تشریف می آوردند، حتی در هنگام آغاز جهاد مدتی در اندراب آغا صاحب در خدمت ایشان قرار داشت. سید منصور آغا که در ولسوالی های اندراب، خنجان و دوشی مراکز فعال داشتند طی نبردهای پیهم در ساحات متذکره تنی چند از عساکر روس را به اسارت گرفته بودند. فرمانده قوای شوروی در افغانستان به خشم آمده، برای رهایی اسراء وی را تعقیب و شب و روز با حملات هوایی و لشکر کشی های پیهم آن را بدرقه مینمودند. با رسیدن نامۀ قوماندان امیر گل، آغا صاحب از اختلاف نظر و سنگر بندی این شخصیت های جهادی متأثر شده، به تقاضای دوست لبیک میگوید پیامی بااعجاز، طی مخمسی انشاء مینماید و رو به طرف قاصد نموده یاد آور میشود اگر نامه کارگر نیفتاد، علی الرغم کمین بمباردمان و توطئه های دشمن سفاک؛ خود سوی یاران رخت سفر خواهیم بست، وآتش کینه را انشاء الله خاموش خواهیم کرد. نامه آغاصاحب که سوادش با اشک و اخلاص رقم خورده و بوی محبت و یاری از حرف حرفش به مشام میرسید، محضر مبارک استاد ذبیح الله قرار گرفته، چنان فعل و انفعالات درونی را در وی ایجاد میکند که بی درنگ آن را به دیده مالیده و به همسنگرانش ترک مخاصمت را دستور میدهد وبرای یاری وهمدلی از دل وجان آماده گی میگیرد. بگفته دوست خدا (ج):
میرود از سینه ها در سینه ها از رۀ پنهان صــــــــلاح وکینه ها
نور خواهــی مستعد نور شو دور خواهی (خودبین) و دور شو
خدایا!، چه شکوهی!، چه عزت وجلالی!
که در آن روزگار در صداقت و یکدلی مجاهدان وجود داشت، حالانکه سنگر های شان جدا، مصالح حزبی شان جدا بوده، اما بارقه های ایمان در دل این کوهنوردان تاریخ، چنان بلوری نورین و شفاف تجلی داشت که بزرگترین معضل، به تمنای معجزی! سامان پیدا میکرد و ارباب ترحم را وا میداشت؛ به جای سنگر کینه راه مسالمت و دوستی را در پیش گیرند. اینک سروده جاودانۀ ادیب نامور، شاعر فرهیخته نهضت که از قله های رفیع خاواک به سرزمین مولا علی و نینوای بلخ، حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی به دست بوسی عیاران تیز هوش و سنگر نشینان با وقار گسیل شده بود که با دم مسیحایی، غبار تیره و تار کینه را به فضای عطر آگین مهر و محبت مبدل ساخت. روح همه شهدا شاد یاد شان گرامی وراه شان پر از رهرو باد!
سحر گلبهار

Comments are closed.