وب سایت خبر گزاری عقاب نیوز | Oqab News
عقاب نیوز، خبرگزاری عقاب | Oqab News

افغانستان امروز، خراسان و آریانای دیروز مهد کهن ترین تمدن ها و فرهنگ ها بوده و نوابغ زیادی را در عرصه های گوناگون در دامان خود پرورانده است. نام هایی نظیر بلخ، بامیان، هرات، غور، بغلان، تخارستان، قند هار و غزنی نه تنها اسم ولایات و شهر ها، بلکه مراکز شکل گیری فرهنگ های عظیم و تمدن های جهانی بوده و از افتخارات بشریت محسوب می باشند.

هرگاه گذشتۀ پیش از اسلامی بلخ با آیین زردشت و بودایی پیوندی داشته باشد، دستاورد های فرهنگی و تمدنی دورۀ اسلامی آن بزرگتر و درخشنده تر از گذشتۀ آن است. مفکرین، دانشمندان فلاسفه و شعرای زیادی در بلخ زاده شده و بنابر نقش عظیم شان در فرهنگ جهانی، شهرت فرامنطقه یی و جهانی دارند، نظیر ابن سینای بلخی، شهید بلخی، ابو شکور بلخی، رابعۀ بلخی …و بالاخره مولانای بزرگ که هیمنۀ کلامش تمام آفاق را پر کرده است.

هرات باستان سالها دارالسلطنه و دارالعلم خراسان بزرگ دیروز بوده و در افغانستان امروزنیز جایگاه بلند علمی و فرهنگی خویش را حفظ کرده است. شمار کتاب خوانانی که نام هرات نشنیده و از دستاورد های فرهنگی آن اطلاع نداشته باشند معدود اند. غور زمانی دارالسلطنۀ خاندان غوری بود و قوام منار هایش هنوز از شکوه و جلال دیروزش سخن می گویند. دروازۀ بست شکوه وطنطنۀ پارینۀ آن را در روزگاری که فرخی از سیستان به سوی هیرمند و بست بسیج راه کرده بود در ذهن تداعی   و ” لشکر گاه” بزرگ سلاطین خراسان باستان حکایت می کند.

و اما غزنی خاموش هنوز از ابهت دیروزش گفتنی ها دارد و انتقال حرف هایش از زبان حال به زبان قال ظرافت و مهارت می خواهد. قلعه ها، منارها، کاخ های ویران، پل ها، دیوار ها و بالا حصار ها و آبدات فراوان دیگر هم از عظمت دیروز این شهر بزرگ سخن می گویند. بخشی از تجلی های تمدن و فرهنگ غنامند اسلامی با نام غزنی گره خورده است. شاهنامۀ فردوسی، سیر العباد الی المعاد، حدیقه و آثار دیگر حضرت سنایی غزنوی (رح) ،آثار ابو نصر فارابی، تواریخ منسوب به این دوره و همۀ آنانی که در دارالسلطنۀ غزنی در آن دورۀ طولانی به آفرینش هنری و علمی، فرهنگی و ادبی پرداخته اند از افتخارات دورۀ غزنویان و نتیجتاً غزنی باستان است.

و اما غزنی امروزین از شهر های منسی و فراموش شدۀ کشور ما ( البته از همین منظر یعنی بی عنایتی به دستاورد های عظیم باستانی آن) است غزنی به تنهایی می تواند حیثیت یک موزیم بزرگ را ایفا نماید.غزنی دوران سنایی به شهادت و گواهی آن حکیم بزرگ – که فرموده: بس که شنیدی سخن روم و چین / خیز و بیا ملک سنایی ببین – از نگاه عظمت تمدنی-فرهنگی نسبتی با روم و چین داشته و با آنها قابل مقایسه بوده و شاید هم برتری داشته است. هر گاه انسان عمری به درازای سده ها می داشت و شکوه آن دوره را شاهد می بود و باز امروز پس چندین سده به تماشای غزنی می رفت، به طور محتوم از زبان فرخی می گفت:

شهر غزنین نه همان است که من دیدم پار

چه فتاده است که امروز دگرگون شـــــــــده کــــار؟

جنگ های فرسایشی و تحمیلی و زمینه های تداوم آنها که ریشه در عقب ماندگی فکری و ذهنی دارد ، ما را از اشتغال به اموز بزرگ و گستردۀ فرهنگی و علمی دور نگهداشته است، و الا در بارۀ غزنی و غزنویان می شد ده ها و بل صد ها کتاب نوشت وسیمای بزرگان و مفاخر آن را بهتر و زیباتر معرفی کرد.

 

شاید یکی از افتخارات بزرگ کشور های اسلامی – که به ندرت تبارز می کند- بذل عنایت به یکی از کانون های بزرگ تمدنی – فرهنگی دنیای اسلام باشد که پس از سده ها به آن دست یازیده و غزنی را که حقی بزرگ به گردن دنیای اسلام و حتی بشریت دارد به حیث پایتخت فرهنگی جهان اسلام برگزیده است. ولی آنچه تأثر آور است این است که این انتخاب در زمان نه آنقدر مناسب البته از دیدگاه امنیتی صورت گرفته و این مشکل در جنب ده ها مشکل دیگر زمینه های پرداختن به غزنی و افتخارات آن را از اهل قلم و فرهنگ گرفته است.

ولی آنچه مایۀ خوشبختی است، این است که زمان انتخاب غزنی به حیث پایتخت فرهنگی کشور های اسلامی با زمان کار فرهنگی یکی از جوانان فعال حوزۀ فرهنگ، یعنی جناب آقای شریفی مصادف شده است. آقای شریفی بنابر تحصیل و تخصص اش، عطش پایان ناپذیری به فرهنگ و خدمت به این عرصه دارد. با آنکه مدت کمی از گماشته شدنش در سمت رئیس اطلاعات و فرهنگ غزنی می گذرد ولی در همین مدت کوتاه کار های قابل ملاحظه یی به خصوص در پیوند با جشنوارۀ غزنی انجام داده است. آقای شریفی چند مجموعۀ شعری و آثار فرهنگیان غزنی را به چاپ رسانیده، در تسریع استکمال آمادگی های جشنواره کار های در خور توجهی انجام داده است.

یکی از مجموعه های شعری چاپ شده به همین مناسبت،” تاجدار شرق” اثر شعری خود آقای شریفی است که داشته های آن در فرم های کلاسیک و جدید سروده شده اند. کار داوری در بارۀ این مجموعه به عهدۀ ادب شناسان و آنانی که موقوف علیه شعر اند، خواهد بود؛ اما پیشاپیش باید تذکر داد که شریفی از چهره های جامع الاطراف است وسرایش شعر به هیچ وجه حرفۀ او نیست و خود او هم بارها اذعان کرده است که ادعای شاعری ندارد ولی آنچه سروده تجلی هیجان و سوز و اشتیاق قلبی او است که مالامال از عطش است، عطش کار، سعی، احیای افتخارات کهن و خدمت به فرهنگ افتخار آفرین مان. از آقای بسم الله شریفی تا اکنون مجموعه های ذیل اقبال چاپ یافته و سایر داشته هایش انشاءالله اقبال چاپ خواهد یافت(طلسم دهر، سکولاریسم ازدیدگاه اسلام، مهر و جهیزیه زن در اسلام، یادداشت های قرآنی، غزنه در آیینه شعر در دوجلد، یک چمن تخیل، شاخه های گل، شعر جوان غزنه در دوجلد، تاجدار شرق و معرفی مختصرمزارات واماکن تاریخی غزنه)

من به مصداق ” خیرالکلام قل و دل و لم یمل” کامگاری و کامیابی و شگفتن هر چه بیشتر استعداد وقریحۀ شعری و آفرینشی این سیمای جوان فرهنگی(آقای بسم الله شریفی) را از بارگاه پروردگار منان آرزو می کنم.

ع.ک. جلال فرهیخته استاد دانشگاه کابل

 

 

 

 

 

 

 

 

Comments are closed.