پارلمان در افغانستان که براساس قانون اساسی کشور؛ شورای ملی نامیده میشود، نهادی است که درباره جایگاه، عملکرد، مدیریت و اعضای آن، حرفها و حدیثهای زیادی وجود دارد. پارلمان در این کشور، تا نهادینهشدن و توسعهیافتگی، فاصلهی زیادی دارد. براساس فصل چهارم قانون اساسی، شورای ملی در افغانستان از دو مجلس (مجلس نمایندهگان و مجلس سنا) تشکیل شده است. متأسفانه هر دو اطاق پارلمان فعلی کشور، از ضعفهای زیادی برخوردار هستند، ضعفهایی که موجب زمینگیرشدن این نهاد دموکراتیک گردیده است. اما این هم یک واقعیت است که پارلمان فعلی، تنها با مشکلات شدید درونی و ساختاری روبرو نیست، بلکه مشکلات برونی زیادی هم در کشور دارد. برای مثال، یکی از مشکلات برونی پارلمان، این است که رهبری و مسئولان عالیرتبهی حکومت یا قوهی مجریهی کشور، هنوز هم جایگاهی حقوقی وقانونی پارلمان را لحاظ نمیکنند و در بسیاری از موارد، نسبت به تصامیم و دغدغههای درست، قانونی و منطقی نمایندهگان ولسی جرگه و مشرانو جرگه، بیتفاوت بودند و میباشند. در حالی که موارد زیادی موجب وضعیت اینچنینی پارلمان کشور گردیده است اما به نظر میرسد که عملکرد منفی و سؤاستفاده شمار زیادی از اعضای شورای ملی بهویژه اعضای مجلس نمایندهگان از مقام خود در مجلس، بیشترین صدمات را بر این نهاد وارد کرده است. البته نمایندهگانی هم در شورای ملی هستند که عملکرد بسیار خوب و قابل قبولی دارند، و در جای خود قابل ستایش هستند. این قابل تأسف است که عملکرد ضعیف و غیرقابل مؤجهی شماری از نمایندهگان، موجب بیاعتباری این نهاد ملی و ناامیدشدن مردم از آن گردیده است. در حال حاضر، عملکرد و رفتار بسیاری از نمایندهگان شورای ملی کشور، به شدت مورد نقد افکار عمومی داخلی و رسانهها قرار دارد و پرسشهای زیادی درباره عملکرد نمایندگان در نزد مردم و افکار عمومی در کشور موجود است. این همه سرمایه و ثروت را از کجا آوردهای؟ یکی از پرسشهای جدی و مهم در نزد مردم، درخصوص سرمایه و ثروتی است که بسیاری از نمایندهگان در دوران عضویت خود در پارلمان به آن دست یافتهاند. در اذهان مردم این پرسش مطرح است که برخی از وکلای ملت، از کجا و چگونه به این سرمایهی عظیم و ثروت مجلل دسته یافتهاند؟ این پرسش برای مردم بسیار آزاردهنده است، چون میبینند که هیچ نهادی به این سوال پاسخ نمیدهند و شوربختانه کسی نیست که این سوال را از این عالیجنابان بپرسند تا به این پرسش منطقی و بنیادی، پاسخی موجه دریافت نمایند.
گروهها و طبقاتی از مردم افغانستان، نمایندهگان زیادی را سراغ دارند و میشناسند که قبل از راهیافتن به مجلس نمایندهگان و مجلس سنا، از نظر مالی شدیداً در تنگنا قرار داشتند و به سختی زندگی روزمره خود را میگذراندند. این نمایندهگان که حالا به سرمایه و ثروت زیاد و بی حساب دست یافتهاند، قبل از وکیلشدن در فقر و تهیدستی به سر میبردند و جزو فقیران جامعه به حساب میآمدند. آنان از فقر مطلق رنج میبردند، زیرا نه کاشانهای برای بود و باش داشتند و نه هم از امکانات اولیهی زندگی برخوردار بودند. نگارندهی این سطور، نمایندهای را سراغ دارد که قبل از رسیدن به مقام وکالت در مجلس نمایندهگان فعلی، بسیار بیچیز و تهیدست بود. این جناب وکیل، که امروز به زعم
خودش کسی شده است و گاهی اوقات از طریق رسانهها برای بسیاری از افراد و حتی مردم افغانستان خط و نشان میکشد، قبل از راه یافتن به مجلس، مفلس و بی کار حتا می توان گفت بی عار بود.این نماینده که نگارنده این سطور را هم به خوبی میشناسد، چندان سواد کافی نداشت و حالا هم ندارد. این قهرمان داستان ما، در کابل در یک خانه کرایی میزیست، از آنجایی که بیکار بود، او نمیتوانست کرایه ماهانهی خانه خود را هم به درستی پرداخت کند. جناب وکیل محترم، از امکانات رفاهی نیز برخوردار نبود. او نه موتر شخصی داشت و نه از امکانات جدید زندگی برخوردار بود. این آقای نماینده در انتخابات پارلمانی سال 1388 خورشیدی، خود را در یکی از ولایتهای دورافتاده کشور نامزد کرد. او خودش هم انتظار پیروزی را نداشت، اما قرعهی فال به نام او زده شد و توانست به مجلس نمایندهگان راه یابد. خدا میداند که او چگونه و از نشانی چه کسی و به چه منظوری به مجلس راه یافته است. اما آنچه که برای من و برای بسیاری از افرادی که این وکیل را میشناسند، مبرهن و آشکار است این است که این شخص مشروعیت، مقبولیت و نفوذی در میان مردم نداشته است؛ تا از نشانی مردم به «خانه مردم» راه یابد. اما حالا که بیش از چهار سال از زمان نمایندهگی این آقای وکیل در مجلس نمایندهگان میگذرد، وضعیت مالی و زندگی فعلی او با وضعیت زندگی چهار یا پنج سال قبل او اصلاً قابل مقایسه نیست. سرمایه و ثروت دقیق او به خودش و نزدیکانش معلوم است. اما آنچه که علنی است و برای من آشکار است این است که از زمانی که او به مجلس راه یافته است و تا حالا، در خانهای بسیار مجلل در یکی از مناطق قیمتی در شهر کابل زندگی میکند. جناب وکیل، خانهای در همین شهر کابل و خانهای در هرات خریداری کرده است. او خانهای در خارج کشور هم خریداری کرده است. جناب وکیل، دفتر بسیار پر زرق و برقی در شهرکابل دارد. چندین موتر لوکس و ضد گلوله، او و برادرانش دارد. وی چندین مرتبه به حج رفته است و از امکانات خود، خویشان نزدیک خود را هم به سرزمین وحی برده است. سفرهای شخصی زیادی به خارج از کشور کرده و میکند. این وکیل، سال گذشته از سوی عمر زاخیلوال وزیر مالیه کشور، متهم به قاچاق و واردکردن تیل بیکیفیت و شراب به افغانستان گردید. حالا شما خود خواننده محترم داوری کنید که آیا در خصوص منابع سرمایه و ثروت و هزینههای زندگی این وکیل، نباید مردم افغانستان و به ویژه مردم ولایتی که او از آنجا آمده است، بدانند؟ آیا این پرسش مردم منطقی نیست که از این وکیل و از دیگر وکلا بپرسند که این همه مال و ثروت را از کجا آوردهاید؟ بدون تردید عملکرد این وکیل و دیگر وکلا که تعدادشان زیاد هم است، غیرقابل توجیه و چشمپوشی است و نباید اغماض گردد. در پارلمان فعلی کشور، کم نیستند نمایندگانی که متهم به غصب زمینهای ملکی و دولتی، اعمار شهرکهای رهایشی غیرقانونی، قاچاق مواد مخدر، تیل، شراب، ادویههای بیکیفیت و… دستداشتن در فساد مالی و اداری، قومگرایی، رهایی زندانیان خطرناک، فساد اخلاقی، شکنجه و حتی قتل مردم هستند. بدون تردید وجود چنین افرادی در پارلمان، دربدنام شدن این نهاد ملی نقش داشته و دارد. عملکرد پرسشبرانگیز و غیرقانونی چنین نمایندهگانی، امروزه برای مردم ما قابل قبول نیست. مردم میخواهند مسئولان و زمامدارن فاسد کشور محاکمه و برطرف شوند و مجازات گردند. مردم ما اکنون بیدار شدهاند، و نمیتوانند عملکرد افراد فاسد در نهادها و قوای مختلف دولت را تحمل نمایند. مردم درباره عملکرد و رفتارهای بسیاری از نمایندگان و اراکین بلندپایهی دولت، پرسشهای منطقی دارند و این حق مردم است که به این پرسشهای شان پاسخ داده شود، از جمله به این پرسش مهم که، جناب وکیل از کجا آوردهای؟
احمد ارشاد خطیبی
Comments are closed.