حامد کرزی، رییس جمهور افغانستان، در ادامه تنشها با همتای امریکاییاش بر سر امضای قرارداد امنیتی، گفته است که برخورد ایالات متحده امریکا با افغانستان، استعمارگرانه است. او افزوده است که دولتمردان امریکایی با ما چنان سخن میگویند که گویا مستعمره امریکا هستیم.
اگرچه جَوّ مخالفت با سیاستهای کرزی در افغانستان چنان گرم است که هرگونه جانبداری معقول از وی خشم برخیها را بر میانگیزد و آدمی را منزوی میسازد اما من فکر میکنم انزوا بهتر از خودسانسوری است، باید گفت، حتا اگر نزدیکترین دوستانت نیز برنجند. کرزی گفت: برخورد امریکا با ما استعمار گرانه است. من میگویم: فراتر از آن، حتی چوپان منشانه است. من برای آنکه این گفتهام را ثابت کنم، تلاش میکنم که در اینجا پرده از رُخ حکومت شبانی بردارم.
در فلسفه سیاسی، اصلی است به نام قدرتِ شبانی. قدرتِ شبانی، دقیقاً عبارت از نوعِ نظامی می باشد که توسط مسیحیت و سازمانِ کلیسا در قرون میانه استقرار یافت. این گونه از قدرت را به خاطر آن، قدرت شبانی میگویند که بر اساسِ آن همه مردم دنیا رمه پنداشته میشوند و نیازمندِ شبان و چوپانی میباشند که به دلیلِ قابلیتهای مذهبی، برتر از دیگران باشد. کسی که در این نظام به قدرت میرسد، کارِ خود را نه به عنوان شاه، صاحبِ منصب، پیامبر، غیبگو، نیکوکار یا آموزگار، بل در مقامِ شبان آغاز میکند. میشل فوکو، فیلسوف و نظریهپرداز فرانسوی، مهمترین ویژگیهای این گونه قدرت را در چند چیز خلاصه میکند: 1 –قدرت شبانی، شکلی از قدرت است که هدف نهایی آن تضمین رستگاری افراد در جهان آخرت است.
۲ – قدرت شبانی، صرفاً شکلی از قدرت نیست که تنها حکمروایی کند؛ بل همچنین آماده است تا خود را برای زندگی و رستگاری رمه قربانی کند. بنابراین، این قدرت متمایز است از قدرت سلطنتی که خواهان قربانی شدنِ بخشی از اتباعاش به منظور نجات تاج و تخت است.
۳ – قدرتِ شبانی، شکلی از قدرت است که صرفاَ دغدغه کل جماعت را ندارد، بل دلنگرانِ هر فردِ خاص در طول تمام عمرش است.
۴ – این شکلی از قدرت نمیتواند بدون شناختِ آنچه در ذهنِ آدمها میگذرد، و بدونِ واداشتن آنان به برملاکردن درونیترین رازهایشان، اعمال شود. این شکلی از قدرت، متضمنِ شناختی از وجدان و قابلیتِ هدایتِ آن است. جنایاتی را که قدرتِ شبانی مسیحیت یا سازمان کلیسا در قرونِ میانه مرتکب شد، به هیچ کسی پوشیده نیست. از مهمترین جنایات آن میتوان در اینجا به ایجاد دستگاهِ تفتیش عقاید اشاره کرد. همه میدانند که دستگاهِ تفتیش عقاید، روزانه، دهها عالم و دانشمند و متفکر را به جرمِ دگراندیشی، به دار آویخت تبعید کرد و زندانی نمود و برخیها را زنده زنده در آتش سوزاند.
با پایان یافتن قرون میانه اگرچه تصور غالب بر این است که قدرتِ شبانی نیز پایان یافته و عصرِ حرمتگذاری به ارزشهای حقوق بشری، آزادی، فردیت و مردمسالاری فرا رسیده است، اما آهسته آهسته دیده میشود که این امر توهمی بیش نبوده و واقعیت آن است که حکومتِ شبانی تنها جامه عوض کرده است. دیروز قدرت شبانی اگر زیر نام ارزشهای دینی و مذهبی حکومت میکرد، امروز زیر نام دفاع از ارزشهای سکولارِ علمی – عقلانی حکومت میکند. دیروز اگر قدرتِ شبانی، مسئولیتِ خود را تضمین رستگاری اُخروی افراد تعریف میکرد، امروز هدفِ نهایی خود را رستگاری دنیوی، یعنی توسعه و ترقی میخواند. بارزترین نمونه این قدرت در جهان معاصر یا مُثل افلاطونی آن، دولت ایالاتِ متحده امریکا میباشد.
ایالاتِ متحده امریکا که از برکت فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، امروز به یگانه قدرتِ برترِ دنیا مبدل گردیده است، در صددِ تحکیمِ قدرتِ شبانی خود در سراسر دنیا میباشد. مسئولیتی را که ایالات متحده امریکا برای خود تعریف کرده است، ظاهراً تضمین رستگاری دنیوی بشریت و به حد اکثررساندن خیر و کاهش شر میباشد و ادبیاتی را که برای توضیح این ماموریتِ خود به کار میبرد، ادبیاتِ شبهدینی است.
ایالات متحده امریکا تلاش میکند که این ماموریت را از راههای زیر انجام بدهد:
۱ – مداخله بشردوستانه: ایالات متحده امریکا تا هنوز چند مورد لشکرکشیهای به برخی کشورهای دنیا داشته که نامش را «مداخلات بشردوستانه» گذاشته است. تجاوز ایالات متحده امریکا به عراق، یکی از نمونههای این لشکرکشی میباشد. جالب اینکه مداخله بشردوستانه آن کشور در عراق، به جای تضمین رستگاری عراقیها، بدبختی و جنگ داخلی را برایشان به ارمغان آورد.
۲ – تقسیم جهان به خیر و شر: رییس جمهور بوش، باری در سخنرانیِای، جهان را به دو دسته خیر و شر تقسیم کرده بود. کاخ سفید برای شناخت خیر و شر، نیروهای اهریمنی و اهورامزدایی در دنیای کنونی، فرمول بسیار سادهای ارایه کرده است: یا با ما هستید یا علیه ما. کشورهایی که در سیاستگذاریهای بینالمللی به هژمونی امریکا تن ندهند، کشورهای شریر هستند. درست از همینجا بود که رییس جمهور بوش، کشورهایی مانند کره شمالی، سوریه، ایران و عراق را محور شرارت خواند.
۳ – ایالات متحده امریکا در سطح جهان تنها دغدغه سرنوشت دولتها را ندارد، بل دلنگرانِ فعالیت افراد و اشخاص نیز میباشد. کلیسای کاتولیک اگر تلاش میکرد به منویاتِ درونی افراد و اشخاص از طریق برگزاری مراسم توبه و اعتراف پی ببرد. در قرون میانه رسم بر این بود که مسیحیان نزد یک کشیش مراجعه نموده و به تمام گناهان خود در محضر وی اعتراف میکردند. اما ایالات متحده امریکا این مهم را از راه شنود مکالمات تلفونی انجام میدهد. بر اساس اسنادی که چندی پیش فاش گردید گفته میشود که سازمانِ جاسوسی ایالات متحده امریکا تا هنوز میلیاردها مکالمات تلیفونی را از سراسر جهان و مخصوصا از افغانستان شنود کرده است.
۴ – نگاه ایالات متحده امریکا به سایر ملتها، نگاهِ شبان به رمه میباشد. یا به تعبیر دیگری، ایالات متحده امریکا، سایرِ ملتها را به حیث سوژه یا فاعلِ شناسایی به رسمیت نشناخته و با آنها به عنوان ابژه یا موضوع شناسایی برخورد میکند. ایالاتِ متحده امریکا احساس میکند که سایر ملتها هنوز به آن بلوغ فکری نرسیدهاند که بتوانند خیر و شرشان را خود تشخیص کنند. کشورهای جهان سوم از منظر امریکاییها همان کودکی است که هنوز در مرحله صغارت قرار دارد. درست از همینجا است که غالباً صدای دادخواهانه آنها را نشنیده و ناشنیده میگیرند. به گونه نمونه؛ چندسال پیش، اعضای جنبش غیرمتعهدها یا جنبش عدم انسلاک که ۸۰ درصد جمعیتِ جهان را تشکیل میدهند، در کولمبیا گردهم آمدند تا مداخلاتِ به اصطلاح بشردوستانهای را که به منظور احیای امپراتوریهای بزرگ سنتی به بهانه مسایل حقوق بشری صورت میگیرد، محکوم کنند. اعضای جنبش غیرمتعهدها به اتفاق آراء در این خصوص قطعنامهای صادر کردند، اما به گواهی نوام چامسکی، هیچ یکی از مطبوعات امریکا آن را انعکاس نداد. چامسکی میگوید که من این قطعنامه را نه در مطبوعات امریکایی، بل در یکی از روزنامههای مصری خواندم.
۵ – یکی از ویژگیهای حکومت شبانی، طوری که میشل فوکو، میگوید این است که خود را آماده قربانی دادن برای رستگاری رمه میداند. ایالات متحده امریکا نیز ظاهراً چنین ادعایی دارد. آنها در حالی که همه روزه با بمباردمانهای کورکورانه خود، در کنار تعدادی طالب، دهها زن و مرد و کودک و افراد ملکی را در افغانستان به قتل میرسانند، اما هیچگاهی حاضر نیستند تا از افغانها پوزش بخواهند. بل آنها بدین عقیدهاند که ملت افغانستان باید خودشان را مرهون امریکاییها دانسته و سپاسگزارشان باشند. آنها در مطبوعات چنین وانمود میکنند که امریکا در افغانستان به خاطر رستگاری افغانها قربانی میدهند.
القصه اینکه امریکا در صدد احیای همان قدرتِ شبانی کلیسا در گستره بزرگتری است.
بیحرمتی امریکاییها به سایر ملتهای جهان و تحقیر و توهین آنها توسط کاخ سفید، جهان را برای یک صفآرایی جدید بینالمللی مجبور ساخته و صلح جهانی را در خطر انداخته است. دیده شود که بشریت برای جلوگیری از این وضعیت چه تدبیری را به پیش خواهد گرفت. عبدالشهید ثاقب -جمهور-
Comments are closed.